بهار عربی


در این چندماهه مردم لیبی به اندازه تمام 42 سال گذشته در جهان دیده شده‌اند. مردم این کشور نفت‌خیز (و البته نه چندان ثروتمند) پیش از این اصلا نبودند. اصلا چهره نداشتند. در لیبی فقط یک نفر بود که بود. بقیه بودی نداشتند که دیده شوند.

هرچه بود «سرهنگ» بود هر جا بود سرهنگ بود.عکس‌های بزرگ و تمام‌قد سرهنگ و پیشوا در همه‌جا بود. در تمام خیابان‌ها در تمام مدارس در تمام ادارات و میدان‌ها و خانه‌ها و معابر و سرگذرها و هرچه که نام لیبی با خود داشت فقط یک چهره را داشت، چهره سرهنگ «معمرمحمدعبدالسلام ابو منیار القذافی» و بس.

نزدیک به نیم قرن کسی هیچ نام و نشانی از این ملت در جهان ندید که ندید نه ورزشکاری نه شاعری نه  خواننده‌ای نه کارگردان و هنرپیشه‌ای نه داستان‌نویسی نه روزنامه‌نگاری...

در لیبی فقط یک چیز وجود داشت و دیگران نه تنها ارزش یادآوری و دیدن نداشتند که اصلا نبودند که  دیده شوند.

سرهنگ به  جای همه بود و جای همه کار می‌کرد.اخبار هم همین را می‌گفتند. سرهنگ مدارس و دانشگاه‌ها را بازگشایی می‌کرد طرح‌ها را افتتاح می‌کرد به عیادت بیماران می‌رفت به سازمان‌ملل می‌رفت مسابقات را آغاز می‌کرد ابتدای شعرها و آخر قصه ها حضرت سرهنگ بود و بس. پیچیده در تعریف‌های مبالغه‌آمیز و دروغ که گاهی او را تا حد خدای روی زمین بالا می‌برد.

وقتی مردم عادی این‌گونه وجودی داشته باشند دیگر منتقد و مخالف را خودتان قیاس کنید.

مشکل لیبی  تنها این نبود که «امام موسا صدر» در آن ناپدید شد. ناپدید شدن سرنوشت تمام مخالفان این 42ساله در حکومت سرهنگ بود. از این‌رو بعد از آزادسازی طرابلس نه تنها از «وجود» مخالفان که از «گور» مخالفان هم خبری نشد چون از ابتدا وجود نداشتند که دیگر گوری داشته باشند! آن‌ها حتا این ارزش را نداشتند که سرهنگ آن‌ها را به خاک بسپارد!

 

سرهنگ به مصاحبه با خبرگزاری‌های خارجی بسیار علاقه داشت ولی در تمام این مدت هر وقت سخن از منتقد و مخالفی می‌شد سرهنگ می‌گفت که شما آزادید همه جای لیبی را بگردید تا مخالفی پیدا کنید و البته دروغ نمی‌گفت که تا وقتی دلارهای میلیاردی مردم مظلوم لیبی به سوی بانک‌های غربی روان بود هیچ‌کس چنین زحمتی را به خود نمی‌داد.

از این‌رو وقتی اولین اعتراض‌ها از «بنغازی» شروع شد قذافی طبق معمول از بیخ وجود مخالفان را انکار کرد و ناآرامی‌ها را به اعضای القاعده نسبت داد که از مصر وارد این کشور شده‌اند و بعد که «بنغازی» سقوط کرد به دولت‌های غربی و یا گروه‌های خارجی...

حتی وقتی که دیوار وحشت شکست و صدای اعتراض خونین مردم بی‌گناه به آسمان رسید هم سرهنگ باور نمی‌کرد که مخالف دارد و از همین رو بود که مخالفان‌اش را مشتی موش نامید. و وعده می‌داد که به یاری و تایید خداوند موش‌ها را به زودی از لیبی بیرون خواهد ریخت و تا مرز شهادت پیش خواهد رفت و شکست را باور ندارد.

دیروز اما این مردم بی‌چهره و بی‌نام و بی‌نشان ریختند به مخفی‌گاه سرهنگ و او را از یک سوراخ و گودال  چون موشی بیرون کشیدند و کشتند و با رقص و آواز به خیابان‌ها ریختند و صدای شادی و هلهله‌شان در تمام خاورمیانه پیچید و لب‌های بسیاری را به خنده شکفت.

دیشب چند ساعت بعد از کشته شدن قذافی و در حالی که در سراسر عالم شبکه‌های خبری جهان  جسدش را نشان می‌دادند که ذلیلانه بر زمین کشیده می‌شد ، در این سو اما خبرنگاری در گفت‌و‌گو با یک شبکه اعلام می‌کرد که:«اگرچه دستگیری قذافی تایید شده اما کشته شدن او را نمی‌شود باور کرد»!!

این خبرنگار ,وطنی (که تازه ازگشت وگذار لیبی برگشته است) اما فراموش کرده بود که مشکل جناب قذافی هم از همین‌جا آغاز شد  که «باور» نمی‌کرد!


نظرات 14 + ارسال نظر

حالا یک سوال مهم مطرح می شه و اون هم اینه که تا چه حد می شه به آزادی که از کشتن و جزا دادن ایجاد می شه اعتماد کرد؟ و به دنبال کشتن مثلا عامل اصلی تمام جنایات اتفاق افتاده ،آیا خشم از سر لیبی دست بر می داره یا جاش رو به محالف کشی میده..کشتن مخالفهایی که چند ماه پیش در کنارشون مثلا دیکتاتور رو سرنگون کردند!!
گاهی قضاوت کردن درباره ی اینکه امروز بهتره یا دیروز و اینکه فردا روز بدتری نباشه بسیار سخته..
انقلابهای اینچنینی اگه انقلاب خطاب بشن ،چون در جوامعی اتفاق افتاده که ریشه های مذهبی دارند ، تسلط مذهب رو به دنبال خواهد داشت و منشائ کشت و کشتاری خواهد شد که سالها باید بگذره تا قضاوت بشه چی از چی بدتر بوده..
باور کردن ما ها چندان اهمیتی نداره..باور کردن خودشون هم اهمیت نداره..فقط باید چشم دوخت و دید چطور زمان و شرایط رو مدیریت می کنند که منجر به ایجاد دیکتاتوری مذهبی نشه.
...و باقی

حامد 1390/07/29 ساعت 12:24

بله..ما هم دیدیم و شنیدیم ..که اقای کامران نجف زاده در شبکه یک امد و به عنوان یک مطلع و کسی که تازه از لیبی برگشته گفت: نمیشه به کشته شدن قذافی باور داشت..بله باورش برای برخی ها سخته...الفاتحه...

م.میم. 1390/07/29 ساعت 14:55

‎"قذافی هم با وجود خلق و خوی حیوانیش همانند هر اسیر جنگی دیگر حق و حقوقی داشت .
متاسفانه انقلابیون لیبی با وحشیگری یک زندانی را بدون محاکمه کشتند، آنها نشان دادند که هنوز درک و شعور انسانیشان آنچنان پیشرفت نکرده که به حقوق انسانها احترام بگذارند و شک نکنید که در لیبی فقط اسم دیکتاتور عوض خواهد شد و گرنه دیکتاتور منشی ادامه خواهد داشت چون فرهنگ مردمشان تغییری نکرده است، باور نمی کنید منتظر بمانید و ببینید. "

واقعیت این است که سرنوشت تاسف بار برخی انقلاب ها در منطقه این ذهنیت رادرکشورما ایجاد کرده است که همگی سرنوشت مشابهی خواهند داشت اما نباید این قدر بد بین بود هرملتی سرنوشت خودش را دارد تجربه مصر وتونس نشان داد که دموکراسی می تواند براین مشکلات غلبه کند انقلابیون این کشورها بارها اعلام کرده اند که اشتباه دیگران راتکرارنمی کنند البته قذافی بارها گفته بود که آرزوی شهادت دارد

حسن 1390/07/29 ساعت 18:27 http://www.larak.blogsky.com

کاش دیگر خودکامگان جهان نیز عبرت بگیرند.
متن زیبایی بود.

ضمن عرض سلام آرزوی سلامتی برای شماوخواندن فاتحه به قذافی وباقی اموات دیگریقین حاصل شده براینکه ازکشتن قذافیها کاربه سامان نمی رسدبایدخداوندعقل به خودمردم ورهبران عنایت کندکه بادرایت ازدرصلح باملت مظلوم خوددرآیندتاکاربه کمال برسد

بهشب 1390/07/30 ساعت 16:47 http://behshab.blogsky.com/

امیدوارم آرامش به این کشورها برگردد

خسته نباشید محمدجان

ح 1390/08/04 ساعت 14:30

سلام

قال النبی علیه السلام:ارحمواثلاثه:عزیز قوم ذل وغنی قوم افتقروعالم یلعب به الجهال.
حضرت محمد
گفت پیغمبرکه بااین سه گروه
رحم آرید ارزسنگیدوزکوه
آنکه اوبعدازرئیسی خوارشد
وآن توانگرهم که بی دینارشد
وآن سوم آن عالمی کاندرجهان
مبتلی گرددمیان ابلهان
زانکه ازعزت به خواری آمدن
همچو قطع عضوباشدازبدن
عضوگرددمرده کزتن وابرید
نوبریده جنبداما نه مدید.
ترجمه منظوم ازمولوی(مثنوی معنوی)

[ بدون نام ] 1390/08/08 ساعت 13:05

احمدی‌نژاد با حضور در پنجمین جشنواره بین‌المللی فارابی: علوم انسانی، شرقی و غربی ندارد، هر انسانی به نسبتی که از قید و بندها آزاد شود، بزرگ و خدایی می‌شود

http://sharghnewspaper.ir/Page/Paper/90/08/08/2

saeed 1390/08/08 ساعت 15:01

مطلقا قبول ندارم که مردم لیبی کمتر از سرهنگ شان گناهکار باشند. معمر روی دوش مردم ایستاده بود!!

انقلاب 1390/08/11 ساعت 13:40

خدا رحمتش کند یا نکند مسئله این است !!
قذافی همه جا خودش بود یکه وتنها پاچه وار بود یا سیاستمدار بازهم مسئله ی دیگری است
تا قبل او مردم لیبی جز الاغ و کفتر چیز دیگری ندیده بودند سواد در اون کشور فقط 3 درصد بود اما درپایان او الاغ و کفتر رو به جامعه راه نمی دادند 83 درصد مردم سواد داشتند پیشرفته ترین سیستم آبرسانی جهان رو داشتن ( خودمون آب خوردن هم نداریم ) سرهنگ بود قدرت نظامی داشت سیاست مدار بود و یک تنه نصف جهان را حریف در حالی که خودمون تو کشور بزرگمون هزار تا سیاستمدار داریم یکیشون بازرگان یا قذافی نمیشن چرا؟ باز هم مسئله این است نفت از بغل گوشمون بیرون زده باز هم سفرمون رو میبریم کنار لوله نفت ! استانمون پردرآندترین استان کشوره ولی بازهم از همه فقیرتریم بیکارترین بومی های کشور رو داریم باز هم غیر بومی ها کشور رو دردست دارند
شاید این که من می نویسم باز هم هزلیات باشد باز هم !!

زیبا بود.

منصور سالاری 1390/08/14 ساعت 14:45

فعتبرو یا اولی الابصار

شمس 1390/08/18 ساعت 13:26

اسیاب به نوبت است باور کنیم وکنید و کنند فرقی نمیکند مهم اینست که نوبت به همه میرسد همانگونه که به مردم لیبی و دیکتاتورشان رسید
.......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد