چرا با آمریکایی ها عکس یادگاری می گیریم؟

یکم:
یک ماه پس از غرق شدن 17مسافردرمسیر دریایی هرمز به بندعباس شاید فرصت مناسبی است که یک بار دیگر به این حادثه پرداخته شود و معین گردد که در این فرصت در قبال خواست عمومی مردم و خواست خصوصی داغداران حادثه چه کرده ایم و چه کاری می توانستیم انجام دهیم و ندادیم؟
 مطالبه اصلی، افزایش ایمنی سفرهای دریایی و اطمینان خاطر از داشتن یک گروه امدادی مجهز و ماهر و در دسترس بوده است. اما نتیجه عملی و شاید تنها نتیجه عملی که حاصل این اتفاق بود (بنابرگفته ها ) تصمیم استانداری هرمزگان در منع استفاده از اتوبوس های دریایی بوده است، تصمیمی بدون کارشناسی لازم اجتماعی و احساسی که یک شبه یک صنف کاری را از صحنه فعالیت اقتصادی حذف کرد و دست دارندگان این شغل را از هرگونه دادخواهی درهر محکمه یی کوتاه کرده است.آن هم در سالی که دولت مهرورز وعده داده بود چند میلیون شغل ایجاد کند!؟.
 تصمیمی که در آن هیچ تفاوتی بین شناورهای معیوب و سالم نگذاشته و بدون دادن فرصت زمانی برای اصلاح و ارتقا، همگی را به یک چوب رانده و اکنون به جای پیگیری روند بهبود و مدیریت تردد های دریایی، این سوال عمده در اذهان باقی مانده است که اصولا آیا می توان از لحاظ قانونی یک شبه یک صنف قانونی و شناسنامه دار را ازادامه فعالیت و اشتغال محروم کرد؟
 دوم:
بنا بر آمار رسمی تصادفات جاده ای یکی از مهم ترین عوامل مرگ ومیر در سال های اخیر در کشورمان بوده است. آن هم در جاده هایی که بیش ترین وسایل نقلیه درحال تردد کنونی در آن خود روهای غیر استاندار ساخت داخل است که دولتی هستند . اما جای سوال این است که برای کاهش تلفات جاده یی راه حل مشکل، ایمن سازی خودروها و بهسازی جاده ها و بالا بردن فرهنگ رانندگی است یا دراقدامی عجولانه تعطیلی یک شبه صنعت خودروسازی داخلی؟! و رها کردن سرنوشت چند هزار نیروی شاغل و خانوده هاشان در این حوزه!
سوم:
پرسش دیگری که هر روز با گذشت زمان بزرگ و بزرگ تر می شود این است که چرا تاکنون یک گزارش مستند و دقیق و بی طرفانه درباره ی این حادثه منتشر نشده است؟ بر خلاف حوادث هوایی که نه از تاک نشان می ماند و نه از تاک نشان و خلبان و مسافران جمیعا به رحمت ناخواسته ی خدا می روند، در این مورد خاص به قول معروف هم بز حاضر است وهم دزد! هم تعدای از مسافران زنده اند و هم ناخدا و هم لاشه ی قایق و هم کشتی ناجی و هم شاهدان ماجرا.
نکته تلخ اما این جاست که در حالی همه ی سنگ ها بر سر قایق داران خورده است که اصل حادثه براساس اخبار و گفته ها ی شاهدان و خبرگان دریایی به احتمال زیاد بر اثر عملیات اشتباه نجات توسط کشتی ناجی رخ داده است و گرنه قایق بی سوخت به راحتی با رساندن ده لیتر بنزین به ساحل می رسید، چنان که تاکنون موارد مشابه دیگر به ساحل رسیده اند و کسی غرق نشده است.
 آیا جای شرمساری نیست که تفنگداران آمریکایی(این چند ماه مدام) قایق های گرفتار ایرانی را درعمق خلیج فارس با مهارت و سلامت نجات می دهند و عکس یادگاری می گیرند و مهر و عاطفه امریکایی را به رخ ما می کشند و در عوض ما مشتی فرهنگی بازنشسته را (در چند کیلومتری ساحل بندرعباس) غریبانه با عملیات اشتباه نجات خود به کام مرگ ببریم؟ ما که شرمساریم به خدا.
چهارم:
این که مدیران استانداری که ستادی به نام حوادث دارد و این ستاد هم برای خودش مدیر کلی و دفتری و دستکی ، باید از همه آماده تر باشد به کنار.
این که اداره ی بنادر و کشتیرانی که کشتی ناجی مجهزی دارد و باید در جزیره هرمز دریابانی مستقر می کرد به کنار .
این که آتش نشانی بندرعباس که گروه امداد دریایی دارد ولی در شب حادثه در به در به دنبال یک نور افکن ساده می گشت به کنار.
این که هلال احمر هرمزگان که هرساله با بوق و کرنا چندین مانور امداد برگزار می کند اما برای جمع کردن اجساد از سربازان مهارت ندیده استفاده می شود به کنار.
معلوم نیست که جناب مدعی العموم که معمولا در چنین موارد حساسی می تواند به عنوان یک ناظر بی طرف به کشف حقیقت کمک کند چرا تا کنون در این زمینه سکوت کرده است و اگر سکوت نکرده چرا اطلاع رسانی نمی شود؟ آن هم در پرونده ای که تصمصم گیری های احساساتی می تواند به عکس العمل های احساساتی دیگری دامن بزند.

  متن انتخاب شده برای چاپ درنشریه ندای هرمزگان 1390/12/29