21مهر،شصت و هشت سالگی سیدخندان/

حالا یا سال68 بود یا69 درست خاطرم نیست ولی همان حوالی بود که انجمن های هنری بندرعباس یک فضای مشترک برای کار و گردهم آمدن بیش ترداشتند به نام «خانه فرهنگ».

و همین خانه مشترک شده بود محل نزاع و دعوای انجمن ها و کار با ریش گرو گذاشتن مدیر کل وقت ارشاد جناب حقانی که خودش هم آخوند بود و هم صاحب کلی ریش به جایی نرسید که نرسید.

کافی بود بچه های انجمن موسیقی بیایندوساز های شان را بخواهند کوک کنند آن وقت دیگر جایی برای انجمن های شعر و قصه و تجسمی نبود و صدای دهل و کسرتا آن ور خیابان هم می رفت وعده ای رهگذر را به این صرافت می انداخت که بیایند و سرک بکشند که چه خبر است که تازه دولت هاشمی رفسنجانی تشکیل شده بود وتازه مدارا با موسیقی داشت جا می افتاد.

پنج شنبه بود ومن و «سعید ارمات» به روال همه پنچ شنبه های آن سال ها راهی خانه فرهنگ شدیم تا خود را برسانیم به مجلس شعر خوانی انجمن شعری که آن روزها به ریاست آقای «منصور ضمیری» و گل کردن استاد «محمدعلی بهمنی» جمعیت مشتاق فراوانی را به خود جلب می کرد.

روز عجیبی بود و خانه فرهنگ مثل همیشه نبود و کلی اعضای انجمن ها یک جا جمع شده بودند وسط حیاط یا چپیده بودند توی اتاق ها.

گفته بودند که وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی آمده و قرار شده منتخبی از اهالی فرهنگ و هنر در مکانی دیگر با وی ملاقات داشته باشند و حالا هنرمندها پا را توی یک کفش کرده بودند که به جای رفتن ما به دیدن وزیر این وزیر است که باید به دیدن ما بیاید!.تا هم شان هنرمندان حفظ شود وهم وضعیت آشفته خانه فرهنگ از نزذیک برای شان ملموس شود.

گفته بودند که عصر دیدار عمومی است ولی حالا داشت شب می شد و نه از رفتن هنرمندان خبری بود و نه ازآمدن وزیر.

هرکس رفت سر انجمن خودش و ما ماندیم وانجمن شعر با پرده همیشه آویزان اش که روزی چندبار از بالا غش می کرد بر سرشاعر و قصه نویس. پرده را به زحمت راست و ریس کردیم و شعرخوانی اعضا شروع شده بود که بی خبر در انجمن باز شد و اقای حقانی مدیرکل وقت ارشاد اسلامی هرمزگان با مهمان ویزه اش وارد شدند.

مهمان سید محمدخاتمی وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی دولت هاشمی رفسنجانی که رفت ونشست درست زیر همان پرده کذای انجمن که وصف اش رفت.

جدا از ملاقات با وزیر فرهنگ و ارشاد وقت ،دیدن آخوندی خندان و به شدت تمیز و خوش سلیقه و شیک پوش که سعی کرده بود رنگ جوراب و کفش و قبای اش با هم ست باشند برای من خیلی تازگی داشت.

کم کم بقیه روسای انجمن ها هم آمدندبه انجمن شعر تا گفت وگوی دوطرفه شکل بگیرد که سیدخندان از همان زمان ها به دنبال گفت و گو بود البته نه گفت و گوی تمدن ها!!.

سکوت سنگینی بر فضا حاکم بود وهمه خیره به پرده درحال سقوط و منتظر که چه کسی اغاز کننده خواهد بود که خود جناب وزیر متوچه شد وگفت:به جای نگران افتادن این پرده بودن بهتر است که که کلا این پرده ها جمع شوند..

که استاد بهمنی حرف خاتمی را قطع کرد و گفت: بعله حق با شماست حرف ما هم همین است که پرده ها راباید جمع کرد تا بشود بی پرده حرف زد!!.

که سید شیک پوش فورا ایهام سخن شاعرانه بهمنی را گرفت  و زد زیر خنده و تقاضا کرد که صحبت ها به صورت کاملا آزاد شروع شود...و گفت گوی بی پرده هنرمندان هرمزگانی با جناب وزیر آغاز شد.

کمتر از یک سال بعد وزیری که خواستار برداشته شدن پرده ها بود مجبور شدبه عنوان عامل تهاجم فرهنگی استعفا بدهد وبرود به کتاب خانه ملی.

21مهرزاد روز شصت و هشت سالگی اش گرامی


نظرات 22 + ارسال نظر
هرمزگانی 1390/07/21 ساعت 00:54

مبارک باشد بر همه انسان های نجیب و آزاده

جالبه

هادی 1390/07/21 ساعت 11:20

عجب خانه فرهنگ با برکتی بود همان سال ها با حضور همه بزرگان هنر استان از علی رضایی و حبیب زاده و گرمساری و پریش و قویدل و نعیمی و...

سلام
عجب نمیدونستم با هنرمندان اینجا هم صحبتی داشته چه جالب!
کاش عکسی که گذاشتید مشخص بود و چهرهای مشتاق آن زمان را می دیدیم

حسن 1390/07/22 ساعت 12:53 http://www.larak.blogsky.com

سلام
لارک به روز شد!

لارک همیشه برایم جذاب و خواندنی بوده/پیروزباشید


جالب بود. مم‌نون و تبریک

ر د ن 1390/07/22 ساعت 18:14

یاد خانه فرهنگ و همه صمیمیتش بخیر
یاد سید خندان که حالا موضوع گله همه از رفتارش شده بخیر

هنوز هیچ چیزی جای خانه فرهنگ را نگرفته

ایوب 1390/07/22 ساعت 20:19

.دوستان لطفا بی پرده حرف بزنید.ما هم خرج داریم.

با درود خدمت شما.شنیده بودم که علوم انسانی انسان ها را به هم نزدیک می کند.گویا اهل هنر و دغدغه مند فرهنگ بودن هم دریچه های آشنا می گشاید رو به جهان.پس عجب نیست تشابه نوع نگاه من و شما که از دغدغه های مشترک سرچشمه گرفته است.ممنون از ابراز نظرتان.
وممنون که از سید خندان یادی کردید.

تشکر از محبت شما

احسان 1390/07/23 ساعت 14:58 http://lakposht.blogsky.com

سلام
یاد زیبایی بود بایدش گرامی
. خوب باشید

سپاس

شمس 1390/07/24 ساعت 00:09

تولد همه ماه مهریها مبارک
از جمله خودم

تبریک

منا 1390/07/24 ساعت 09:22 http://radiomona.blogsky.com

چه نامگذاری شایسته ای.
ممنون از به اشتراک گذاشتن این خاطره زیبا٬ چرا که آنروزها ما مشغول عروسک بازی کودکانه مان بودیم.

این شعر زیبارا هم در همان سال ها از استاد بهمنی شنیدم:
بچگی ها چه خوب بود/ صب نشده غرووب بود!

سلام استاد
خاطرهای خانه فرهنگ تازه شد
من گه یادم رفته بود البته اون روزا بچه بودیم درحال فراگیری هنر بودیم
ذهنتان سالم

...,, و ما هنچنان در حال شاگردی وفراگرفتن از استادان

piskedel6 1390/07/24 ساعت 16:06 http://piskedel6.blogsky.com

تلویزیون های این دیار دراوج تجمعات اقدام به پخش برنامه آشپزی وسریال جومونگ نمی کنند

piskedel6 1390/07/25 ساعت 23:04 http://piskedel6.blogsky.com

من بعنوان یک ایرانی ازبانوی بزرگ آنجیلنا جولی پوزش می طلبم.‫


سلام استاد
یادیاران یاررامیمون بود

زیبا و به یادماندنی

مصطفی 1390/07/27 ساعت 13:09

در کنار همه نکته ها از تجسم این قسمت لذت می برم: دیدن آخوندی خندان و به شدت تمیز و خوش سلیقه و شیک پوش که سعی کرده بود رنگ جوراب و کفش و قبای اش با هم ست باشند برای من خیلی تازگی داشت.

janah 1390/07/29 ساعت 01:43

تولدش هزاران بار مبارک

گاهی فکر می کنم دوست داریم اسطوره سازی کنیم..در مسند بودن به هر شکل و رنگی یعنی از سوی به مسند نشانندگان تایید شدن و من این رو در این روزگار نمی فهمم..
آدمها از ابعاد انسانیشون قابل احترام هستند و ایشون بسیار برای من قابل احترام و عزته ولی به لحاظ سیاسی آدمها خودشون رو در جایگاه قضاوت شدن قرارا میدند که همون دستی بر آتش این نظام _و لو از دور داشتن _ایشون رو دور از تمجید در این زمینه می کنه، بر سبیل اینکه کس نداند که در این پرده چه بازیهاست...
...و باقی

فتوبلاگ یونس دهقانی 1390/08/02 ساعت 21:53

www.picminab.blogsky.com

رهی 1390/08/07 ساعت 18:55

یادش بخیر وقتی رییس جمهور بود سر رسالت منتظرش بودیم و اومد یه شاخه گل رز ازش هدیه گرفتم
با اون چهره زیبا ومهربون وخندونش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد