کنسرت هادی آرمین


دیشب اولین شب اجرای کنسرت هادی آرمین هنرمند خوب هرمزگانی بود. ارزش مویسقیایی کار بحثی است جدا و از تخصص من اما از حیث برگزاری و اجرا از نحوه‌ی فروش بلیت گرفته تا مشخص بودن حرمت شرکت‌کنندگان نظم و مدیریتی شایسته جریان داشت که شاید بشود گفت ساحت این‌گونه کنسرت‌های محلی را در سطحی قرار داد که بعد از این کار را برای دیگران اگر نگوییم سخت‌تر کرد که معین‌تر نمود.

اجرای زنده‌ی موسیقی از هر نوع‌اش در این سال‌ها همیشه بریده بریده تداوم داشته و همین عیب عدم تداوم باعث شده که هم برگزاری کنسرت به روالی عادی و سنتی تثبیت شده تبدیل نشود و هم کارها همیشه با نگاهی ویژه دیده شود.

نگاهی که کار را حتی با گرفتن مجوز هم تا آخرین لحظه در هاله‌ای از تردید فرو ببرد. چرا که همه از حاشیه‌ها می‌ترسند حاشیه‌ای که نسل جوان احتمال دارد بیافریند به خصوص در این سال‌ها که معیارهای رسمی دیگر مقبولیت جوانانه ندارند.

با این حال جای سوال همیشه باقی است که چرا حاشیه‌های فراوان مراکز ورزشی که بسیار ساختارشکنانه‌اند تحمل می‌شود و برگزارکنندگان هم در برابر آن‌چه تماشاگران انجام می‌دهند مقصر دانسته نمی‌شوند اما درباره کنسرت‌های موسیقی که اجراکننده در برابر همه چیز مسوول است این مدارا و تحمل دیده نمی‌شود؟

این که در خلا حضور نهادهای عریض و طویل دولتی عده‌ای جوان فرهیخته با رعایت همه‌ی شرایط  تولیدگر فضای فرهنگی هستند باید خدا را هزار هزار بار شکر کرد.

آن هم در دهه‌ی مبارکه فجر

که دریغ از یک جشن بابادک‌ها

و دریغ از یک مسابقه شترسواری.

این که عده‌ای جوان هنرمند سخت‌کوش و سخت‌جان چراغ هنر را در این گوشه‌ی کشور روشن نگه داشته‌اند و چند ساعتی مردم را از همه‌ی نابسامانی‌های زندگی دور کرده و در فضایی شاد و محترم مخاطب‌شان را ساعتی به شنیدن ترانه و سرود و خاطره فرا می‌خوانند باید پیشانی‌شان را بوسید.

ارزش این کار و این سخن را کسانی درک می‌کنند که افزایش چاقوی تبهکاران را در روز روشن بر گردن خود حس کرده‌اند و مرگ و زندگی را با قداره پیش روی خود و فرزندان‌شان دیده‌اند.

چاقوکش‌های بی‌محابای بندرعباس حاصل یک فرایند‌اند که یک قسم آن نبودن در محیط‌های اجتماعی است.

آن‌که بی‌محابا جان می‌ستاند آفرینندگی را نمی‌داند چون جان آفریدن را ندیده چون خلق کردن را نشنیده چون خالق بودن را نخوانده.

و آن‌چه دیده خشونت بوده و خون و خاک و خاکستر.

و هنر دعوت به دیدن و شنیدن و اندیشیدن است بر بستری از صلح و مدارا و تحمل.

حالا که زورگیرها به یک آفت اجتماعی در بندرعباس تبدیل شده‌اند و جولان می‌دهند باید کمک کرد که ترانه‌ها و سرودها و شعرها به راحتی در آسمان هرمزگان به پرواز درآیند آن‌وقت چاقوکش‌ها هم عقیم خواهند شد و اندک‌تر.

 

عکس:‌ عبدالحسین رضوانی

وبلاگ سیاورشن



نظرات 6 + ارسال نظر
هم شهری 1389/11/22 ساعت 20:01

من امیدوارم که این نوشتن ها و خیر خواهی ها اثر بگذارد
برای توجیه یک کار فرهنگی چه قدربایدمطلب نوشت که طرف توجیه شود؟
خسته نباشیدهمه تان
به امید آفرینندگی های بیشتر آن قدر که خبر چاقو کشی در میان خبرهای خوب گم شود و مردم از خوبی های بگویند نه از ترس و رعب

احسان 1389/11/22 ساعت 20:23

احسنت استاد من مجدانه معتقدم ما به یک توسعه فرهنگی پایدار نیاز داریم در ابتدا بعد توسعه اقتصادی و سیاسی

امیرعلی 1389/11/22 ساعت 21:41 http://eskele.blogfa.com

زیبا بود استاد ، مثل همیشه .

راضیه 1389/11/23 ساعت 14:44 http://diaphoto.blogsky.com


به امید روزهای بهتر . مرسی

b 1389/11/23 ساعت 15:07

بسار زیبا و دقیق و فراگیر

بهرامی 1389/11/24 ساعت 09:39

زیبا بود نوشته شما...
به امید روزهای بهتر برای هنر و فرهنگ هرمزگان البته زیر سایه آرامش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد