میگویند روزی «رضاخان» که هنوز فرمانده ارتش بود و از دست مخالفتهای «مدرس» در مجلس شورای ملی با عملکردش به تنگ آمده بود رو میکند به او و میگوید: «سید چرا هرجا که میروی پا روی دمب ما میگذاری؟» و مدرس فورا جواب داده بود: «جناب سردار سپه، مشکل از پای بنده نیست مشکل از دمب دراز حضرتعالی است که که هرجا ما میرویم زیر پایمان است!»
وقتی که «لاتیدان» که تمام خطوط قرمز گفته و ناگفته را رعایت میکرد و در آخرین نوشتهاش هم از مرگ لاکپشتهای جزیره لارک نوشته بود فیلتر میشود فهمیدم که خویشتنداری و مراعات کردن زیادی هم فایدهای ندارد. فهمیدم که حقیقتا مشکل از پای ما و قلم ما و عکس ما و... وبلاگنویسی ما نیست و مشکل اصلی همان دمب دراز است.
آن دمب دراز اکنون درازتر شده است آنچنان که از کوچه و خیابان و دشت و بیابان گذشته و به اعماق خلیجفارس رسیده است! از همینرو وقتی که از دلفینها و لاکپشتها هم مینویسی باز به جناب دمب برمیخورد.
وقتی لاتیدان فیلتر شد فهمیدم که ایران بیش از یک میلیون کیلومترمربع وسعت دارد اما دریغ از یک وجب حریم شخصی!
پس فرقی ندارد که از چه و از که مینویسی مشکل با خود ماست با بودن ما.
برای بودن و ماندن هم باید سختجان بود. رسم طبیعت این است.
ما میمانیم.
با همهی سخت جانی مان.
مثل صخرههای چندهزارسالهی لارک و لنگه و قشم و هرمز و جاسک و...
اینجا زادگاه ما بوده و یقینا خوابگاه ما نیز خواهد بود به ناگزیر.
آنکس که باید برود ما نیستیم.
آن محمدرضاشاه پهلوی بود که رفت و در غربت مصر مرد.
آن رضاشاه پهلوی بودکه رفت و در غربت جزیرهی موریس مرد.
آن احمدشاه قاجار بود که رفت و در غربت پاریس مرد.
آن محمدعلی شاه قاجار بود که رفت و در غربت ایتالیا مرد.
هیچ فکر کردهاید که راستی چرا در یک قرن اخیر تمام شاهان ایرانی در غربت مردهاند؟
***
ما میمانیم
گرم و پرشور و باانگیزه.
با همین دلخوشیهای کوچکمان.
با همین نوشتن از سدیدالسلطنه و منصفی و حسن کرمی و صالح سنگبر و مریم بهنام و عبدالرحمان فرامرزی و ...
با نوشتن از زار و لیوا و جفتی و ناصر عبدالهی و فاطمه رضایی و خالو قنبر و غلام مارگیری و...
با نوشتن از معدن خاک سرخ هرمز و معدن جداشدهی فاریاب رودان و امنیت بندرعباس و تونل تنگهزاغ و لاکپشتهای لارک و دلفینهای هنگام و قوطیهای پلاستیک و کشندقرمز...
با نوشتن از فریده جعفری و نوزاد به ناحق یتیم شدهاش، از چهچکور و خانههای به ناگاه خراب شدهاش، از خمیر و خودکشی نوجواناناش و...
با نوشتن از فرش خاکی و کنگرهی شعر و قصه و نمایشگاه عکس و جشنوارهی خانهی مطبوعات و نوروز دریا و چهارشنبهی آخر صفر و مراسم علم پیغمبر و محیط زیست و فضای دانشگاه و ...
ما زندهایم و حیف است که زندگیمان گروگان دیگران باشد.
لاتیدان ۲ در چنین شور و حالی میروید و به آفتاب سلامی دوباره میکند.
سلام دوباره با پر از احساس و خوشحالی
سلام و درود و مرحبا
درود بر تو
حسرت نبرم به خواب ان مرداب که ارام درون شب خفته است دریایم و نیست باکم از طوفان دریا همه عمر خوابش اشفته است.
چند وقتی نیستم ، اما از اینکه دوباره دست به کار شدید خوشحالم البته معلومه که این به ذائقه خیلی ها خوش نمیاد !
دوباره تولدت مبارک
ما نمیمانیم ما هستیم
تبریک می گم محد عزیز
چه می شود گفت که در این آبادی کهوری سبز پابرجا از هزاران سال پاسداری از ریشه اش در مقابل دژخیمی ارباب آبادی لبخند هر پسینش نیشتری شده است بر درد های خودبزرگ بینی ارباب
معنی استادگی کهور در چیک وچمک از خواست عشق نشئت دارد پایدار باشی و مانا
زنده باد استاد مانا باشی
عالی بود
در این وانفسا جانی به ما دادی!
بازگشتت مبارک
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم...
به امید روزهایی روشن برای هرمزگان و ایران عزیز...
عالی بود و دلنشین
حالا تولدت مبارک
حالا حالاها تولدت مبارک که می دانم و مطمئن شده ام که می مانی با لاتیدان ۲ تا ۲هزار
چرا خودت روبه خریت می زنی ؟ پست های قبلی که نوشته بودی رو چرا اسم نمی بری ؟ اگر نوشتی لااقل مرد باش و بگو چرا می ترسی ؟
البته آرشیو موجوداست وبه زودی خواهم نهاد
ما که هم اسم مان را نوشته ایم و هم رسم مان پس چرا بترسیم
از کی بترسیم؟
ان هایی می ترسند که اسم و رسمی از خود به جا نمی گذارند
همه ی ما می مانیم
همه با هم می مانیم
حق با شماست
کسی که باید برود ما نیستیم
رسید مزده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
لاتیدان را ادامه بدهید تا هرجا که توانستید
سلام
آن روزها فضای وبلاگ ها برای کسی خطری نداشت ولی این روزها اصلن این گونه است وبلاگ ها مخاطب دارند آن هم مخاطبانی که پست تازه وبلاگ ها را دنبال می کنند به روشنگری آنها واکنش نشان می دهند و می دانند که...
عالی بود.
سلام
آفران بر این قلم
و بر شما
پایدار باشید
روزنامه کیهان وابسته به دفتر مقام رهبری جمهوری اسلامی در صفحه سوم شماره 19559 (مورخ 24 امرداد 1388) گزارشی را که در زیر آمده است به نقل از خبرگزاری مهر چاپ کرده است:
"مدیر مشارکت های مردمی سازمان آموزش و پرورش شهر تهران گفت: با اجرای طرح جامع نظارت بر مدارس غیردولتی 90 درصد مدارس غیردولتی تهران رتبه بندی شده اند.
مهدی جلالی در گفتگو با مهر، درباره چگونگی این درجه بندی گفت: مدارس غیردولتی در سه درجه تقسیم شده اند و گواهی رتبه خود را نیز دریافت کرده اند.
طرح نظارت جامع بر مدارس غیردولتی چهارسال پیش مطرح شد که یکی از بندهای آن درباره رده بندی این دسته از مدارس بود.
مدیر مشارکت های مردمی سازمان آموزش و پرورش شهر تهران افزود: البته مدارس در هر درجه که قرار بگیرند به دو دسته الف و ب تقسیم می شوند. برای مثال: مدرسه درجه یک الف یا درجه یک ب و درجه دو الف و درجه دو ب.
پیش از این جلالی عنوان کرده بود که حدود دو هزار مدرسه غیر دولتی در تهران مشغول به فعالیتند و بیش از 175 هزار دانش آموز در این مدارس درس می خوانند.
جلالی با بیان اینکه درجه بندی مدارس برای اطلاع متقاضیان ثبت نام است و اکثر این مدارس گواهی «درجه» خود را در تابلو اعلاناتشان نصب کرده اند که می تواند والدین دانش آموزان را برای ثبت نام و میزان شهریه مدرسه راهنمایی کند.".
این گزارش و اعتراف مقام آموزش و پرورش (مهدی جلالی) به وجود دو هزار مدرسه پولی با 175 هزار دانش آموز در شهر تهران یک سند کامل و غیر قابل انکار برای اثبات نقض اصل سی ام قانوس اساسی جمهوری اسلامی ایران است که هر رئیس جمهور این کشور به پاسداری و اجرای دقیق آن در مجلس سوگند یاد می کند و اصل سی ام تاکید بر رایگان بودن تحصیلات تا پایان دوره متوسطه دارد که قبل از انقلاب و تا چند سال پس از آن رایگان و یکنواخت بود. آیا قوه قضایی متوجه این نقض آشگار قانون اساسی جمهوری اسلامی شده است؟. 175 هزار دانش آموز بار سنگینی را از دوش آموزش و پرورش تهران بر نمی دارد.
ارشاد مهم ترین ارگان نظارت وکنترل وبلاگ هاست
باید به نقش ارشاد هم پرداخت
حب وبغض های فردی خیلی تاثیر دارد
سلام
لذت بردم! یکپارچه و گویا و خوش قلم نوشتی! احسنت
همینطوره، مطمئنا به گواه تاریخ ما خواهیم ماند و شاهد رفتن دیگرانی که ظالم و غاصبند خواهیم بود.
برقرار باشی و سبز
یعنی من کیف میکنم که همشون وبلاگتون رو میخونن. دونه به دونه ی پستهاتون رو. یعنی کیف میکنم که الان همون آقایون این یادداشت رو صد دفعه خوندن و بالا پایین کردن.
صد دفعه خوندن و بالا پایین کردن و حرص خوردن!
من از این حرص خوردنه لذذذذذذت می برم.
یعنی نظر ما خیلی کراهت داشت که نگذاشتید
تمام نظرات هستند
حتی توهین ها اگر زحمتی نیست دوباره محبت کنید و بنویسید
ممنون ک هستید. همهمان باید باشیم.
سلامی دوباره بر آفتاب . سلامی دوباره بر شما.
آقایان حسن نیت دارند می خواهند اعداد فراموشمان نشود.
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
/زغبار این بیابان
/همه آرزویم اما
/چه کنم که بسته پایم
به خدا متعحبم از این همه تنگ نظری وکوته فکری فیلتراسیسم
خرسندم که هستی محمد عزیز.. خرسند.
آفرین به شما. کار درستی می کنید.
آیا تن دادن به سانسور خطا نیست؟
اگر نویسنده هنگام خلق اثر و پیش از ارایهی آن به دایرهی سانسور ارشاد اسلامی موارد ممنوع را لحاظ کرده و از نوشتن آنها احتراز کند، دست به خودسانسوری زده است. اگر چنین نکرده و بر آن باشد که حذف کلمه، جمله یا پارهای از داستان توسط سانسور، اثر را دچار خسران نکرده و حذف آن به اثر لطمه نمیزند، آنگاه باید از او پرسید، چرا از ابتدا اثرش را با حذف آن موارد ننوشته است؟ بدیهی است که نویسنده در هر دو حال به نشر ِکتاب ِمثله شدهاش رضایت داده است. آیا تن دادن به سانسور یعنی تابعیت محض از دستورات و فرامین ومعیارهای فرهنگی قدرتمدارن خطا نیست؟
وقتی «رویهمرفته» تداعیکنندهی همآغوشی است
وقتی واژهی «رویهمرفته» در ذهن ِبیمار مأمور سانسور ارشاد، «همآغوشی» را تداعی میکند (البته چنین ذهنی برای «همآغوشی» واژههای دیگری دارد) و باید با واژهی دیگری جایگزین شود، وقتی واژهی «رقص» «مورد» محسوب میشود و باید به «حرکات موزون» «اصلاح» شود، وقتی نمیتوان در یک داستان از علاقه به سگ گفت، وقتی نویسنده پیش از آنکه دست به قلم ببرد، بداند مجاز نیست در داستاناش هیچ اشارهای به حرمان و سرکوب جنسی بکند، آنگاه باید پرسید، آیا میتوان از زیر تیغ بُرندهی سانسور حتی از نزدیکی در اتاقخواب رد شد؟ آیا وقتی نوشتن از مخدارت، از انواع و اقسام تابوها ممنوع است، میتوان ادبیاتی تابوشکن ارایه داد؟ آیا میشود از زیر دست سانسوری که حتی از فرهنگ واژهها هم نمیگذرد، ادبیاتی رد شود که خلاق، بکر و از همه مهمتر بیباک و عصیانگر است؟ آیا میشود از به بار نشستن خلاقیت، از پرواز بیمانع تخیل گفت؟ آیا در چنین فضایی نیست که کوتولهها، غولنما میشوند و ادبیاتی اخته عرضه میشود؟ آیا میتوان سانسوری که دم و دستگاهاش ناشر را احضار میکند و به اتهام ترویج فرهنگِ از نظر او منحط شرق و غرب، تو بخوان انتشار ترجمههایی که خودش سانسور میکند، تهدید به لغو مجوز میکند، انتظار اجازهی نشر آزاد اندیشه داشت؟
تحت چنین شرایطی است که برخی از نویسندههای ایرانی به درستی بر آن شدند، دیگر کتابی به ارشاد اسلامی ارایه ندهند و برخی دیگر بهکل از انتشار به فارسی صرف نظر کنند و ترجیح بدهند ترجمهی آثارشان به زبانهای دیگر منتشر شود.
با درود و ارزوی پایداری و سربلندی برای شما و همه انانی که می خواهند بمانند و سر بلند و زنده بمانند ،
تحجر و شقاوت با همه زشتی و پلشتی وسر سختی اش تاریخ مصرفش سر امده ، و نهایتان در گوشهای از قفسه تاریخ در کنار پولپوت ، موسلینی ، هیتلر و ..... به بایگانی تاریخ سپرده خواند شد
از ذور با تو همصدایم و همراه
سلامی دوباره
ادرس نو مبارک ترحم بر پلنگ تیز دندان دم دراز ستمکاری بود بر مستمندان
عملکرد نهاد فیلترینگ و تضعیف موقعیت سرویسهای وبلاگ فارسی (شنبه 13 آذر ماه سال 1389)
با تصویب قانون جرایم رایانه ای و شروع فعالیت کارگروه جدید تعیین مصادیق، سیاستهای جدیدی در این زمینه اعمال شد که مدیران سایتهای ارائه کننده خدمات وبلاگ نویسی فارسی معتقدند که نتیجه این سیاستها باعث تضعیف موقعیت سرویسهای وبلاگ ایرانی و آسیب به فضای وبلاگهای فارسی شده است. آنچه در ادامه خواهد آمد بیان نکاتی در این باره از دیدگاه مدیران چند سرویس مطرح وبلاگ فارسی است و امیدواریم انعکاس این نظرات بتواند تغییرات مثبتی در فضای مجازی ایران ایجاد کند.
۱. موج فیلترینگ، سونامی مسدود سازی!
اگرچه در چند سال گذشته شاهد ارسال فهرستی از وبلاگها به سرویس دهندگان توسط نهادهای مرتبط بوده ایم اما در چند ماه گذشته درخواست مسدود سازی وبلاگها افزایشی چند صد در صدی داشته است. مطمئناً چنین حجم بالایی از مسدود سازی درتضعیف فضای کلی وبلاگهای فارسی موثر بوده و بالتبع و در عمل باعث دلسردی بسیاری از وبلاگ نویسان و نگرش منفی به سرویس های وبلاگ ایرانی شده است.
بسیاری از وبلاگهایی که در فهرستهای جدید فیلترینگ دیده می شود مواردی اند که به نظر می رسد از نتایج جستجو در موتورهای جستجوگر به دست آمده اند و از اینرو ممکن است وبلاگی به خاطر پستی که چند سال قبل منتشر کرده است امروز فیلتر و مسدود شود. از اینرو علیرغم آنکه با توجه به قانون جرایم رایانه ای ممکن است برخی مطالب وبلاگها تخلف به شمار آید اما آیا پسندیده ترنیست حداقل در شروع کار به جای مسدود سازی، با فرهنگ سازی در مورد مصادیق محتوای مجرمانه و همچنین اخطار به کاربران متخلف، به حفظ و گسترش فضای سالم وبلاگهای فارسی کمک کنیم؟
۲. پیگیری فیلترینگ، روشی ناکارآمد
انتقاد برنحوه فعلی پیگیری فیلترینگ آن است که از بین هزاران وبلاگ مسدود یا فیلتر شده فقط تعداد انگشت شماری از وبلاگها رفع فیلتر شده اند، کمی(قلت)این مقدار ناشی از پیچیدگی نحوه رفع فیلترینگ است. وبلاگ نویسی که در فضای مجازی وبلاگ خود را ثبت و فعالیت می کند. برای دانستن دلیل مسدودسازی یا محتوایی که باعث فیلترینگ وبلاگش شده است مجبور به مراجعه حضوری به دبیرخانه کارگروه و ارائه مشخصات و تعهد است. درصد بسیار پایین وبلاگهایی که رفع فیلتر شده اند نشان از ناکارآمدی شیوه کنونی دارد.
۳. عملکرد این چنینی به نفع سرویسهای وبلاگ خارجی است
آنچه از برایند عملکرد فعلی نهاد فیلترینگ مشاهده می شود ارسال دعوت نامه غیر رسمی برای کاربرانی ایرانی جهت استفاده از سرویسهای خارجی است. متأسفانه کاربرانی که با توجه به روند فعلی فیلترینگ استفاده از سرویسهای وبلاگ خارجی را مطمئنتر از نمونه های داخلی میدانند هر روز بیشتر می شوند.
ظاهراً بررسی محتوا، فیلترینگ و همچنین پیگیری برای رفع فیلترینگ در سرویسهای خارجی و ایرانی مشابه است. ولی تفاوت در این است که کارگروه تعیین مصادیق پس از ملاحظه محتوای مجرمانه در سرویس دهنده خارجی فقط می تواند آن را فیلتر نماید، در این حالت وبلاگ همچنان با ابزار فیلتر شکن در دسترس است و ضمن حفظ و دسترسی به داده ها توسط وبلاگ نویس، امکان ادامه فعالیت نیز وجود دارد. اما در مورد سرویس دهندگان داخلی ،پس از اعمال فیلترینگ ، وبلاگ به دستور کارگروه توسط سرویس دهنده مسدود می شود تا دسترسی بلاگر به وبلاگش کاملا قطع گردد. لذا با شیوه فعلی فیلترینگ وبلاگ نویسان ترجیح می دهند از سرویس دهندگان خارجی استفاده نمایند تا لااقل دسترسی به محتوای وبلاگشان را داشته باشند.
۴. فیلترینگ وبلاگ راه حلی نامناسب و غیر ضروری
کارگروه تعیین مصادیق در ارتباط مستقیم با سرویس دهندگان داخلی است . زمانی که دسترسی به مدیران سرویس های وبلاگ داخلی امکان پذیر است و بصورت روزانه فهرست مسدودسازی برایشان ارسال می شود دیگر چه نیازی به فیلتر نمودن وبلاگی بخاطر داشتن پستی نامناسب توسط مخابرات است؟
اگر هدف کارگروه مقابله با محتوای مجرمانه است چرا به جای ارسال مستقیم وبلاگهای متخلف به سرویس دهندگان وبلاگ، مدتها آنرا فیلتر می کند تاچنین محتوایی همچنان از طریق جستجوگرها و فیلترشکنها باز هم در دسترس باشد بهتر نیست آیا به محض شناسایی محتوای مجرمانه مراتب را جهت حذف مطلب و در صورت ضرورت مسدودسازی به سرویس دهنده وبلاگ ارسال نمایند؟
اگر هدف از فیلترینگ هشدار به نویسنده وبلاگ است آیا معقول تر نیست که این هشدار از طریق سرویسهای وبلاگ که رابطه نزدیکتری با کاربران خود دارند انجام شود؟
فیلترینگ مخابرات زمانی با معنا و موثر خواهد بود که مسدودسازی کامل یا حذف مطلب محتوی مجرمانه امکان پذیر نیست واین در مورد سرویس دهندگان خارجی مصداق دارد، در حالیکه در سرویس دهندگان ایرانی اینگونه نیست لذا خواستار حذف فیلترینگ در مورد وبلاگ های زیر مجموعه سرویس دهندگان داخلی هستیم
۵. صفحه فیلترینگ حمایت یا دخالت در رقابت
نکته مهم دیگر محتوای صفحه جدید فیلترینگ می باشد که گویی قرار است از سایتهای ایرانی حمایت نموده و کاربران را به سایت های جایگزین مشابه راهنمایی کند.در حالیکه عملاً با سیاست جدید کارگروه تعیین مصادیق ، که نامشان در صفحه فیلترینگ نیامده است وارد رقابت سایت های داخلی شده است و اقدام مزبور نقض حقوق سایر سایت های ایرانی است .
مدیران سرویسهای وبلاگ فارسی معتقدند صفحه فعلی فیلترینگ برازنده کاربر ایرانی نبوده و در فضای رقابت سایتهای بخش خصوصی نیز نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. همچنین امضاء کنندگان نامه فوق برای ممانعت از تضییع احتمالی حقوق دیگران ، خواستارحذف لینک و نام سایت خود از صفحه فیلترینگ هستند.
۶. ورود کارگروه در حوزه مدیریت و سیاستگذاری سرویسهای وبلاگ
وظیفه کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه همانطور که از نامش مشخص است تشخیص محتوای مجرمانه و پالایش فضای مجازی است. و سرویس دهنده وبلاگ فارسی نیزملزم به رعایت قانون و مساعدت درسالم سازی فضای مجازی از طریق حذف محتوای مجرمانه اعلام شده توسط کارگروه یا مسدودسازی هستند. هر چیز دیگری خارج از روند فوق به معنای عدول کارگروه تعیین مصادیق و سرویس دهندگان ازوظایف قانونی است .
در مواردی ملاحظه شده است که کارگروه تعیین مصادیق، وارد حوزه سیاست گذاری و نحوه مدیریت سرویسهای وبلاگ نیز شده است وبعضاً با تهدید بر پیگرد قضایی و مجازات قانونی نیز همراه بوده است. سرویس دهندگان میزبانی وبلاگ حق دارند ضمن رعایت قوانین جاری کشور در چهارچوب قوانین استفاده از خدمات و توافقنامه خود با کاربرانشان عمل نمایند.
:: ملاحظات و پیشنهادات :
امیدواریم مسئولین با توجه مستمر به واقعیت فضای مجازی و پرهیز از تنگ نظریهای برخی دست اندر کاران، به ایجاد فضای سالم و پویا در میان وبلاگهای فارسی کمک کنند که کارگروه تعیین مصادیق به عنوان نهاد فیلترینگ در این زمینه نقش مهمی را برعهده دارد. لذا حسب وظیفه و تجارب چندین ساله در جهت ایجاد شرایط بهتر پیشنهادات زیر ارائه می گردد
۱. بهره گیری از نظرات کارشناسان و تجربه مدیران فعال در فضای مجازی بویژه سرویس دهندگان وبلاگ فارسی در تدوین آئین نامه های لازم و بخصوص چگونگی اجرای قوانین مرتبط.
۲. حذف دقیق مطلب یا پست مجرمانه راساً ، یا از طریق اعلام به کاربران توسط سرویس دهندگان وبلاگ فارسی به جای فیلتر و یا مسدود سازی کامل یک وبلاگ .در روند فعلی یک وبلاگ با چند سال سابقه و صدها پست صرفاً به دلیل یک پست یا مطلب نامناسب بطور کلی مسدود و از دسترس خارج می شود .
۳. شیوه و راهکاری ساده تر برای رفع فیلترینگ و اطلاع وبلاگ نویس از دلیل مسدود سازی وبلاگ بخصوص در وبلاگهای زیر مجموعه سرویسهای وبلاگ ایرانی در نظر گرفته شود.
۴. ارائه تسهیلاتی از قبیل بسنده کردن به حذف مطلب و ارسال اخطار به بلاگر خاطی در سرویس دهندگان داخلی و فیلتر نمودن در سرویس دهندگان خارجی تا کاربران را به حضور در سرویسهای میزبان داخلی ترغیب نماییم .
۵. عدم نمایش صفحه فیلترینگ درمورد وبلاگهای زیرمجموعه سرویسهای وبلاگ ایرانی چرا که امکان حذف محتوای مجرمانه به سرعت و به شکل بهتر و اصولی تری توسط این سرویس دهندگان امکان پذیر است.
۶. تجدید نظر در صفحه فیلترینگ و عدم نمایش گزینشی سایت ها که تاثیر منفی در رقابت سالم و اصولی بین سایت ها ی ایرانی دارد.
امضاء
علیرضا شیرازی مدیر سایت بلاگفا و پارسیک
محمد جواد شکوری مدیر سایت میهن بلاگ و کلوب
مسعود چنگیزی مدیر سایت بلاگ اسکای و پیکوفایل
مطلب تونس؟؟؟؟چی شد
داستان کلسوار و افسانه های مشابه گویای حقیقتی تلخ در نهاد تاریخ این بوم بوده که از نظر تاریخی چیدن بال وپرش و عریان کردنش حلال و از جهت اخلاقی حرام . باید دست به انتخاب بزنیم. زنگ بار و سادرمن - تاکنون سؤال این است که از کجا باید شروع کرد ... .
تولد لاتیدان 2 را اول به خودت و بعد به همه ی دوست دارانت و همه ی هرمزگان تبریک میگم.
وشت باد مروچ (یا مرچی)
سلام و بسیار خشنودم از دیگربار خواندن شما.
صدای بندر بعد از مدت ها
کشیدن دندان
خیابان ها
محمد ذاکری(نشریه صبا صفحه 8)شماره 260
یکم:
مشکل ترافیک بندرعباس مال امسال نیست که انتظار داشته
باشید امسال حل شود! مشکل ترافیک شهر تقریبا از چهار
سال قبل شروع شد که برای حل کردن مشکل ترافیک عادی
هر خیابان مدیران شهری به این فکر بلند رسیدند که اصلا چه
نیازی به تقاطع های وسط خیابان! پس تقاطع ها را بستند تا
هر گونه دور زدن و تغییر مسیر محدود شود به چهار راه ها و
میدان ها! دو سال بعدش اما ترافیک شهر بزرگتر شد و کشیده
شد به میدان ها آن وقت مدیران شهری ما به این فکر افتادندکه
همان طور که نیازی بخ تقاطع ها نیست پس نیازی به میدان
ها هم نیست ! پس شروع کردندن به کوچک کردن میدان ها
و نمونه اش میدان یاد بود بندرعباس که یک شبه از بزرگترین
میدان شهر تبدیل شد به میدانی متوسط بی یال و دم و اشکم!
و امسال که ترافیک ماشا الله به سن بلوغ و رشد رسیده است
و هم تقاطع ها و هم میدان ها را بلعیده است مدیران شهری
ما آمده اند و خیابان ها را یک طرفه می کنند تا باز مشکل
موقتاً حل شود و کار اصولی بماند برای بعد ها و مدیران و
امیران بعدی تر!
و از این رو افتاده اند به جان درختهای بی زبان و چراغ
های برق وسط خیابان ها. با این تاریخچه معلوم است که
احتمالا سال بعد که مشکل به طور طبیعی بزرگتر خواهد بود
می افتند به جان جوی های آب و آنها را با سنگ و آجر
پر میکنند و بعد ترش هم نوبت پیاده رو های شهر است
که حذف شوند و اگر باز هم حل نشد خود پیادگان را از
پیاده رو ها حذف کنند!! حیف است این همه فکر و مدیریت
حرام شود!! به همین راحتی چهار سال گذشته و چهار سال
دیگرش هم می گذرند ) یعنی عمر متوسط مدیریت در ایران
( چهار سال بعدش هم کی به کیه؟ هم شورای شهر عوض
شده هم شهردار و هم شهروندان! چیزی که می ماند مردمی
است با اعصابی خرد و عمری تلف شده و مشکلاتی چند
برابر و بنزینی خدا می داند چند تومانی و ترافیکی که اگر
روزگاری مار بود دیگر اژدها شده که حالا دیگر هم میدان ها
و خیابان های یک طرفه را در کام خود کشیده و هم درخت
ها و جوی های آب و فضای سبز شهری و هم سایه های
تابستان رهگذران را.
دوم:
این روش مدیریت شهری را در جهان هم که عقلم نمی کشد
اما در شهر بندرعباس بسیار سابقه مند است ونمونه دیگرش
هم که 15 سال قبل شاهدش بودیم. رسم است که در بسیاری
از جاها وسط خیابان ها گل میکارند و کنار خیابان ها
درخت. ولی اینجا آمدند و برعکس مدیریت را بومی کردند
و وسط خیابان ها درخت کاشتند و کنار خیابان ها گل! تا
مشت محکمی زده باشند به دهان شهرداران شرق و غرب. آن
هم درخت u1570 آکالیپتوس که از درختان بلند قامت است و آن
هم از بلند ترین نوع موجودش در ایران که هر سال سر بهار
که می شد سرشان می رسید به تیر های برق و قطع خطوط
برق شهری همان و در آمدن صدای اداره برق هم همان. به
ناچار کلی آدم بسیج می شدند یکی برای جمع کردن خطوط
یکی برای بریدن درخت ها یکی برای چیدن برگ ها و... و
هر سال روز از نوع روزی از نو تا اینکه نمی دانم چطور به
فکر مدیران شهری رسید که همه را یکباره از بیخ بریدند و
دور انداختند و مشکل 15 ساله به 15 روز تمام شد. به همین
راحتی به همین خوشمزگی.آن هم درختی که برای رشدش
15 سال زمان برد و کلی جریمه هم دارد.ولی خداییش حیف
شد چون صدقه سر همین اکالیپتوس ها هم کلی ادم مشغول
به کار بودند و از بریدن و هرس کردن و هیزم کردن درخت
ها نان می خوردند و هم زغال خوبی برای منقل ها فراهم بود
و هم گاو ها و گوساله های ولگرد شهری دلی از عزا در می
اوردند. حیف نشد؟!
سوم:
به نظر من یکطرفه و مستقیم کردن خیابان ها یک کارکرد
بزرگ و پنهان تربیتی و اخلاقی هم دارد که به یقین از چشم
مدیران شهریمان به دور نبوده است و شاید هم اساس این
تصمیم ها همین اصل بوده است که با خیابان های مستقیم
شهروندان را هم مستقیم و راست کرد. آن هم در زمانی که
زور گیری خیابانی و کیف قاپی به صورت یک معضل در
امده است آنوقت دزد ها هم به صراط مستقیم هدایت می
شوند و اگر نشدند وخدای ناکرده به شهروندی بی حرمتی
کردند با این خیابان های مستقیم و یکطرفه دیگر راه برگشتی
ندارد و باید برود و برود و برود تا آخر خیابان که آن جا هم
اقا پلیسه بیداره.
فایده دیگر هم این است که شهر ما که یک خیابان اصلی و
دراز بیش تر ندارد اگر این یکی را هم یکطرفه کنند دیگر
محشر می شود! خفن می شود! آن وقت مردم )) اسکله
باهنر(( سوار می شوند و)) چهچکور(( در آن سر شهر پیاده.
و اگر این صراط مستقیم تا میناب و رودان هم ادامه داشته
باشد که دیگر نور علی نور. چرا که سر صبح جلو خانه
ات سوار اتوبوس می شوی و با یک بلیت سر از))پنجشنبه
بازار(( میناب در می آوری که هم فال است و هم تماشا!!
چهارم:
از بس فضای اطراف طنز آلود است این نوشته هم در فضای
طنز نوشته شد. با این حال مدیریت شهری چون بندرعباس
به شدت نیازمند تعقل و برنامه ریزی است. این که بابت
هر مشکل ترافیکی بیا ییم ساده ترین راه را انتخاب کنیم و
به حذف میدان ها و پیاده روها و یکطرفه کردن خیابان ها
بپردازیم مثل کسی است که بابت هر درد دندانی یکی از
دندان هایش را فورا بکشیم. با این حساب به زودی نه خود
فرد می ماند ونه دندانی و نه دهانی!
یکطرفه کردن خیابان ها همان کشیدن دندان خیابان هاست. با
این حساب بندرعباس به زودی به فردی می ماند که خجالت
می کشد به شهروندانش بخندد.
شاد دلت استاد
خش امدش
جای حرف نداشت!!!!!!!!
خبر نداشتم فلتر شده!!!!!!!
با عرض سلام خدمت استاد
(بودن به از نبود شدن)
منتظر چاپ کتابت
بدرود