رنج این زن خانه دار هرمزگانی در جابه جایی کپسول های گاز و چشمان مردانی آسوده خاطر که راحت در کنارش به تماشای او و سختی اش ایستاده اند می توانست نباشداگر می دانستی که شرق بندرعباس پلایشگاه گاز سرخون است و در غرب بندر عباس ، پالایشگاه گاز کورزین قشم و در جنوب بندرعباس ، حوزه مشترک با کشور عمان و در شمال بندرعباس،خط لوله گاز به پاکستان وهند و در زیر پا فورانی از نفت وگاز ...
حق استفاده از لوله کشی گاز شهری برای مردم ما مطالبه بزرگی نیست.
عکس:خبرگزاری مهر
همه با هم: علی دااااایی! علی داااااایی!
کسی را که خواب است می توان بیدار کرد ... افسوس از کسانی که خود را به خواب زده اند.
بسیار زیبا بود
آقای ذاکری از کی تا بحال زن افغانی شده هرمزکانی.این خانم افغانیه.کافیه یه نگاه به تیپ و قیافش کنی.
چه بسیارند کارمندان پالایشگاه سرخون که کپسول به دوش ساعت ها خیابونهای شهر رو وجب می کنن به دنبال گاز و گاها دست خالی برمی گردن خونشون !!
چه زیباست تلاقی این دو احساس: خشم و شرمندگی...
خشم بخاطر اینکه گازی که به دست خودشون تصفیه و به بازار ارائه شده براشون دست نیافتنیست.
و شرمندگی در برابر چشمان منتظر خانواده که ایشان را علیرغم گازی بودن از یافتن گاز عاجز می بینن...
یادش بخیر اون موقع که بچه بودیم هر خونه یه شماره اشتراک گاز داشت که به محض تماس با شرکت توزیع حداکثر ظرف 24 ساعت کپسول پر رو در خونه تحویل مشتری می دادن اما حالا...
سپاس استاد عالی بود مطلبتون سالهاست به بهانه جغرافیای هرمزگان و وضعیت ناهموار جغرافیایی گاز لوله کشی را برمردم هرمزگان حرام کرده اند . در صورتی که کرمان و یزد و حتی خود تهران بروی بدترین وضعیت جغرافیایی از نظر گسلها قرار دارند نمونه اش همین بم ورفسنجان !!!
سلام دوست عزیز.وب زیبایی دارید .لینکتون کردم امیدوارم لینکم کنید.
راست گفتید ولی ما شایستگیشو نداریم.هر دفعه یکی رو انتخاب می کنیم که لیاقت رفتن به مجلس را ندارد.حتی نمی تواند از ابتدایی ترین حقوقمان دفاع کند.اگر گذرتان به روئیدر افتاده باشد می بینید که جاده مواصلاتی آن وحشتناک است.جاده گوده تا چاه سرما افتضاح است.و ....
صنایع نفت وگازو ... که شیمیایی شدنش به مردم هرمزگان رسیده یادشیمیایی های جمال احمد به خیر
سلام ،نمیدانم با این وبلاگ جدید که راه انداختم جزوه لینکهای شما قرار میگیرم یا نه!عجیبه!چون
بعد از این همه مدت هنوز لینک وبلاگ اول منو توی لینکها تون نمی بینم !!!
وقتی لوله های گردن کلفت انتقال گاز به پاکستان و . . . از بناگوشمان می گذرد و مانند دیواری سیاه رنگ دید شهر را می بندد و باز هم سکوت و وقتی بوی گاز خفه مان می کند و باز هم سکوت دیگر چه انتظاری می توان داشت چاه نفت با ظرفیت کلان میلیاردی در دو کیلومتری شهر قرار دارد اما فقط درش را باز و بسته می کنند
شکر خدا تو شهر ما هنوز کپسولی است که زنگ بزنیم بیارن درخونه تحویل بدن
سلام متشکر از نظرتان
ای ............دادبی..............داد
استاد درست اندیش من...
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
جناب ذاکری دلمان درد میکند از ...