تازه ترین اعتراض هابه سخنان سردار رشید


تازه ترین اخباردر واکنش به طرح تجزیه هرمزگان:

خبر1)

سرانجام پس از اعتراضات روحانیت بوشهر وبه خصوص نماینده ولی فقیه در این استان، آیت الله صفایی در نماز جمعه این هفته و همراهی نمایندگان بوشهر در اعتراض به سخنان توهین آمیزسردارشید، بنا به گفته امام جمعه بوشهردفتر نام برده( والبته نه خودشان) به صورت شفاهی وکتبی اعلام کرده است که منظورش در آن سخناناز استان بسیار ضعیف استان  بوشهر نبوده وبدین وسیله فقط از مردم بوشهر عذر خواهی می کند نکته جالب این جاست که سردار رشید در حالی از مردم بوشهر عذر خواهی می کند که عملا از این استان هیچ نامی برده نشده وفقط به اشاره از آن یاد شده است ونام نبردن از هرمزگانی ها وعدم عذرخواهی از این سخنان تفرقه افکن وبی منطق نشان می دهد که گویا جناب سردار هم چنان بر سر نظرات خود درتجزیه کردن هرمزگان تا آخر ایستاده اند!!!.لینک راببینید

خبر2)

در میانه این اعتراضات رسانه ای «مصطفی ذوالقدر» نماینده بندر عباس  هم سرانجام در این باره به سخن آمد والبته بدون نام بردن از کسی درسخنانی نرم در گفت و گوبا خبرگزاری مهر این حرف ها را به مصلحت ندانست وگفت «جداسازی پارسیان وجاسک دلسوزی برای این مناطق نیست!» هرچند آقای «علی بمان میر خلیلی» نماینده میناب ورودان و جاسک که بیشترین انتظار می رفت معترض باشند تا کنون سکوت کرده است البته از نماینده دیگر بندرعباس، محمدامین فرج زاده  نیز در این باره سخنی شنیده نشد هرچندچندین سال است که دراظهار نظرهای مجلس خبری از وی نیست و  موضع فرج زاده در دفاع از منافع استان  تا کنون منفعل  وخنثی بوده است

خبر3)

در میان نشریات استانی اما ،نشریه محلی ندای هرمزگان از اولین نشریات استان است که توجه ویژه ای به این مساله نشان داده و اولین شماره این هفته خود رابه همین موضوع اختصاص داده است . ندای هرمزگان در تیتر اول شماره شنبه خود نوشت: «جاسک وپارسیان هویت هرمزگان وانفصال ان ها غیر ممکن است» و در ادامه با چند شخصیت سیاسی و دانشگاهی هرمزگان مصاحبه هایی انجام داده است

دکتر محمود رئوفی در ویژه نامه ندای هرمزگان نوشته است:

لازم است نمایندگان مجلس وامام جمعه بندرعباس ومطبوعات وشخصیت های روحانی ودانشگاهی وسایر مقامات استان موضع گیری کنند چرا که تجربه نشان داده است که سکوت ویا موضع گیری دیر هنگام همیشه منافع استان را قربانی کرده است

دکتر معلمی پور نماینده سابق میناب وجاسک نیز گفته:

برای آبادانی جاسک فعال شدن گمرکات شرق استان یکی از مصوبات سفر اول رییس جمهوربوده است که تا کنون اجرایی نشده است ولی در همین حال اظهاراتی مبنی بر جدایی جاسک برای آبادانی آن بالا گرفته است

عبدالله حسینی نماینده پیشین لنگه وگاوبندی وبستک نیز گفته:

شاید عده ای بگویند با واگذاری پارسیان(گاوبندی) وجاسک وکرمان به فارس زمینه پیشرفت آن ها فراهم می شود من از این عده می خواهم که به وضعیت شهرستان های کهنوج در کرمان ولامرد در فارس نگاه کنند و آن هارابه جاسک وپارسیان مقایسه کنند

خبرویژه:با پیوستن وبلاگ های:هرمزگانی سلام/ هرمزنو،/ نامه های بی نشان / جغد بندری  به لاتیدان سلسه ا ی از نوشته های شخصیت های جوان فرهنگی استان به طرح تجزیه هرمزگان شکل گرفته است که در فضای مجازی استان بیشترین مخاطب را به خود جذب کرده اند

هرمزگانی سلام نوشته:

سردار بزرگوار زیاد هم دلتان را به وعده ها و مساعدت های جناب رئیس جمهور خوش نکنید. ایشان همان کسی است که حدود 8 سال پیش وعده الحاق دوباره معدن فاریاب را به رودانی های ساده دل داد و با این شیوه رای آنان را به نفع خود در صندوق های رای ریاست جمهوری ریخت...

هرمز نو هم آورده:

نوشتن و گفتن و حتی فریاد زدن چندان امیدوارکننده نیست آنچه می تواند امیدوارانه در برابر این  توهم نسنجیده کارگر باشد و آن را در نطفه خفه کند پایمردی مسولین سطح اول استان است که جدا از هر وابستگی حزبی و گروهی  در کنار یکدیگر قرار گیرند و مردم هرمزگان را از این نگرانی خارج کنند...

نامه های بی نشان نوشته:

در حالی که همه داد و بیداد میکنند که چرا بعضی کشورهای کم سابقه یا بی سابقه هوای تملک خلیج فارس را به نام خود کرده اند و طومارهای بسیار امضا در مخالفت با این موضوع به راه می افتد گاهی کم سوادان داخلی هم زمینه را برای جعل تاریخ و اسناد تاریخی فراهم میکنند...

جغد بندری هم نوشته:

شهر "گاوبندی"  به دستور احمدی‌نژاد "پارسیان" نامیده شد. اینکه اسم پارسیان اصلن برازنده‌ی شهری نیست که بخشی از مردمی که در آن منطقه زندگی می‌کنند عرب زبان هستند.‌ "گاوبندی" با خود حافظه تاریخی دارد؛ نشانه‌های فرهنگی و تاریخی دارد...


نظرات 7 + ارسال نظر
حامد 1390/05/02 ساعت 02:45

شروع خوبی است باید نمایندگان از بوشهری ها یاد بگیرند

سلام
سکوت سرشار از ناگفتنی ست

ناگفتنی هاست

ایوب 1390/05/02 ساعت 15:27

بیچاره ما که به اینان دل بسته ایم.بود و نبودشان بالسویه است.

داستان پاره شدن قلب هایمان.مطلبی باب جدایی جاسک و گاوبندی بقلم مجتبی سلیمی.حتما بخوانید براذر هرمزگانی

حتما وبه روی چشم

[ بدون نام ] 1390/05/09 ساعت 01:51

با توجه به مطالعات فرهنگی وتاریخی شما پیرامون استان این نظرات جنجالی درباره ی تجزیه ی هرمزگان از کجا پیدا شد؟

جواب اش خیلی ساده است.همه ی این جنجال ها از زیر خاک وآب هرمزگان آغاز شد.در طول این 80سال نظام ایالتی و ولایتی ایران به علت گستردگی روبه تقسیم شدن وظهور استان های جدیدبا هویت های فرهنگی مشترک داشته است. ودر این مسیر هم مشکلی نبوده وکسی هم معترض نبوده وبیشتر خواهان جدایی بوده اندتا الحاق به استانی دیگر نمونه اش جدایی اردبیل از آذربایجان شرقی ویا جدایی قزوین از زنجان وجدایی قم از مرکزی وسپس از تهران واین آخری کرج از تهران.
پیشنهادتجزیه کردن هرمزگان تاریخ چندانی ندارد.به نظر من به جای تاریخ باید در جغرافیای هرمزگان به د نبال مشکل گشت!!مشکل برای ما از وقتی شروع شد که از زیر خاک وآب هرمزگان نفت وگازفوران کرد وکرومیت، سنگ آهن واورانیوم پیداشد. اسکله های عظیم ساخته شد ومناطق آزاد وسوسه انگیز کیش وقشم شکل گرفت وقرار است که در آینده هرمزگان کریدورانرژی کشورشود وگرنه پیش از این ها از این خبرها نبود وتقسیمات کشوری برای خوش معیار وملاک داشت.



ملاک ومعیار تشکیل استان های جدید معمولا چه بوده؟

چندین عامل بوده که البته به تناسب گاهی چند تا با هم
وگاهی جدااز هم منشااین تغییرات بوده اند که می توان از عامل جغرافیایی وجمعیت و وسعت وفرهنگ ومیزان توسعه و فاصله مناطق بامرکز استان شان نام برد.خراسان به علت وسعت تقسیم شد وکرج به خاطر جمعیت وتوسعه و...


برای هرمزگان چه؟

جالبه که برای هرمزگان عامل فرهنگ از همه مهم تر بوه است البته فرهنگی که بر بستر جغرافیا شکل گرفته است مثلامناطق ساحلی خلیج فارس ودریای عمان از خرمشهر گرفته تا چابهار معمولا در یک چهارچوب فرهنگی مشترک دیده شده اند.
در تقسیمات کشوری دوره قاجار ومشروطه ایران فقط 5ایالت داشته در سال1316به شش ایالت می رسد که البته با عدد مشخص می شده مثلا کرمان وبلوچستان را استان 8می گفتند که تا امروز در بین مردم هرمزگان رایج است تاقبل از سال1346 کل نوار ساحلی ایران توسط دو فرمانداری کل یکی فرمانداری کل بنادر وجزایر دریای عمان (به مرکزیت بندرعباس) ودیگری فرمانداری کل جزایر وبنادر خلیج فارس (به مرکزیت بوشهر) اداره می شده است که در همین سال این دوفرمانداری مستقل منحل می شود وبه جای آن یک استان مستقل بسیار بزرگ وطویل شکل می گیرد که از خرمشهرتا بندر گوادر در شرق چابهار را شامل می شده است
وجالب است که مرکز این استان بزرگ وتمام این مناطق بندرعباس تعیین می گردد اگر عامل فرهنگ مشترک (شکل گرفته برعنصردریا) را مشخصه اصلی ندانیم پس عامل اصلی چیست؟
چه شده که قانون گذاران آن سال هابه این نتیجه رسیده که جاسک وچابهاروبوشهرووخارک وماهشهر با بندرعباس بیشتر نزدیک اند تا مثلا با زاهدان وشیراز؟
جالب این جاست هنوز هم که شما به چابهار بروید می بینید که با جاسک هرمزگان بیشتر نزدیکی دارند تا مثلا زابل در استان خودشان.


پس شما معتقدید که هرمزگان یک مفهوم فرهنگی است؟

بله من که نظریه خودم کاملا باوردارم وعمیقا معتقدم که هرمزگانی بودن یک عامل فرهنگی است.یک سنت است یک میراث مشترک انسانی است که عامل گویش شاخصه مهمی برای تداوم حیات این فرهنگ است.
البته این نظر را من در یادبود امسال رامی هم به صورت کامل تری توضیح داده ام که باید در فرصتی مناسب مکتوب شود.

به صورت خلاصه تر هرمزگان یک مفهوم فرهنگی است یعنی چه؟

خلاصه اش یعنی این که منظورم از فرهنگ تمام مولفه های زندگی وزنده بودن در این منطقه است.تمام ساحت های حیات خاص درهمین جغرافیا .هرمزگان یعنی: ترانه های ابراهیم منصفی وشعرهای حسن کرمی .
هرمزگان یعنی: خور آذینی سیریک وخورخلاصی جاسک آبگرم خورگو وغار نمکی قشم وآبشارتزرج.
هرمزگان یعنی: همین مراسم عصوای لافت ونوروز صیاد سلخ وعلم پیغمبر میناب ومولودخوانی سالانه اهل سنت درکنچی بستک.
هرمزگان یعنی: همین صدای فاطمه رضایی وصالح سنگبر وناصر عبدالهی وترانه های نصرک .
هرمزگان یعنی همین باغستان های دهبارز وبرنطین ورودخانه وجهله های میناب و پیارم فارغان ونارنگی سیاهو وبرقع زنان سیریک ولباس زیبای کدنوره خمیر وحجله های کنگ.
هرمزگان یعنی :همین پل لاتیدان و غارسادرمن جاسک وخانه فکری ومسجد بن عباس لنگه وبت گورون ودبستان جاوید وکارخانه خنجی . قلعه فین وقلعه مغویه وقلعه شاداب سیریک.
هرمزگان یعنی: همین سید گوده وکتابخانه شرفا شرفایی جناح وعرب زبان های شیبکوه وگوجه گاوبندی ولیموی جغین وبرف های قله هماگ.
هرمزگان یعنی:همین سدید السلطنه بندرعباسی و حاجی مشیر وحاج احمدگله داری وحمام اش و سیدعبدالرحمان خطیب بندری وشیخین وصهرین اش و آیت الله رئوفی بشکردی
هرمزگان یعنی : همین رفتن به دریا درچهارشنه آخر صفرومراسم آرگیز گردانی نیمه ی شعبان وچهاردهمی وتعزیه کریان ونوحه های قضایی مینابی
یعنی همین هواری ماهی سوری وگندم شمبری وتخمه قشمی وتمباکوی گزیر لنگه یعنی وهوور رمچاه وسمبوک وجالبوت .
همین تیم شهرداری وآلومینویم..یعنی همین ترانه ماندگار«وختی که تم دی » و«بارون بارکو»...
فرهنگ جامع انسانی یعنی همه ی این ها.
البته نبایدجایگاه بلند وبی نظیر «ملوک هرموز» ونقش شان در ایجاداین فرهنگ مشترک رافراموش کردملوک هرموزیکی ازمعماران این تاریخ مشترک بوده اند

بیشتر درباره ملوک هرموز توضیح دهید؟

خود این مساله موضوع چند کتاب وچندین رساله وپایان نامه دانشگاهی بوده وشما را ارجاع می دهیم به کتاب «تاریخ مهاجرت اقوام در خلیج فارس» از نویسنده ارجمنددکتر «محمدباقر وثوقی» که بسیار ارزشمند است ولازم است هرهرمزگانی در خانه اش یک جلد از آن داشته باشد والبته به اختصار هم من پیشگفتاری به نام ققنوس هرمزگان بر کتاب «عکس هرمزگان» نوشتم که هم به صورت مکتوب وهم در فضای وب موجوده ولی به صورت خلاصه باید گفت که برخی از مردم هرمزگان که به دریانوری وتجارت شهره بوده اند از قرن پنجم تا قرن دهم حکومتی خودمختار در جنوب ایران به وجو می آورند که ابتدا شامل مناطق میناب وبیابان بوده که بعدها به سمت جاسک ولنگه کشیده می شودکه درست منطبق بر نقشه کنونی هرمزگان بوده است یعنی از جاسک تا کیش امتداد داشته ودر عرصه دریا از بحرین تا عمان وحتی زنگبار در شرق آفریقا را در سیطره داشته اند وجزیره «هرموز»را به عنوان دار الاماره خودباراندازی از ثروت کره بودند که همین مساله طمع پرتغالی ها را برانگیخت وباعث حمله به هرموز واشغال آن شد قدیمی ترین کتاب فرهنگی ما هرمزگانی ها که« شاهنامه تورانشاهی» باشد هم در همین دوره امیران هرموز دوره تالیف شده است.

پس این طمع ورزی ریشه درقابلیت های هرمزگان دارد؟

بله البته به تجزیه طلبان هم بایدحق دادوقتی ازسیگار وماهواره و سنگ قبر وکفن مردگان گرفته تاماشین وگندم وجانماز و لاک ناخن زندگان وازطلای سیاه گرفته ومیعانات گازی ونفتی و کیک زرد از همین آب وخاک می گذرندنبایدبه دنبال تصاحب وتجزیه اش باشند؟
بیخ مساله منافع مادی واقتصادی است به همین راحتی .البته اسم اش را اسم های قشنگ می گذارند مثلا محرومیت زدایی. اما ته اش را ببیند خودتان می توانید بهتر قضاوت کنید.اولش به نام محرومیت زدایی واستان ضعیف وقوی شروع می کنند ولی وقتی پای کار می رسد به جای طلب کردن بشکردبرای آبادی می آیند ومعدن فاریاب رودان را می بلعند.


آیا فکر نمی کنید که مثلا تجزیه پارسیان والحاق به استان فارس به توسعه ی این منطقه کمک کند؟

اولا که من از نظرفرهنگی وتاریخی وهویتی با این نام جعلی«پارسیان» خیلی مشکل دارم از روز اول هم دلایل ام را نوشتم که مطبوعات محلی مرعوب بودند وچاپ نکردندتا کار به این جا رسید.

چرا مخالف بودید وهستید؟

چون اسمی ساختگی وبی ریشه وبی هویت است.چطور می شود اسم منطقه ای را پارسیان گذاشت که نزدیک به 10درصد مردم اش عرب زبان هستند!!گفته اندبه علت همجواری با منطقه پارس جنوبی گذاشته اند که باز هم مضحک است مگر به واسطه همجواری با مشتی لوله ومخزن فولادی می شود نام فرهنگی وتاریخی نهاد؟!بگذریم از این که اخیرا فاش شده قراربوده رییس جمهور در سفرش به گاوبندی هم اسم منطقه را یک شبه عوض کند وهم کار تجزیه هرمزگان وتشکیل استان فارس جنوبی را یک سره کند! وجلب تر این که پارسیان نام پالایشگاهی است در شهرستان «مهر» در نزدیکی لامردکه مثلا قرار بوده یکی از مراکز فارس جنوبی باشد.


ولی برخی از نخبگان گاوبندی با این نام مخالف اند؟ وآن را ناپسند می دانند؟


چرا ناپسندباشد چون کلمه گاو دارد؟خب اگر بخواهیم به مسایل فرهنگی با این سطحی نگری برخورد کنیم که چیزی باقی نمی ماند.پس کرمان را هم باید عوض کنیم چون «کرم» دارد واز گاو که زشت تر است یا گرگان که «گرگ» دارد یا گاومیشان یامورچه خورت اصفهان یا پل دختر ویا...با کمال تاسف برخی تحصیل کردگان هرمزگانی نیز بدون هیچ مطالعه ای در زمینه تاریخ منطقه ویا بحث های زبان شناسی وفرهنگی به این عوام زدگی های دامن می زنند


ولی حالا که عوض شده وکار از کار گذشته؟

مشکل این جاست که تغییراسم یک منطقه حتی با موافقت مردم منطقه هم که باشدباید با پیشنهاد وتایید کارشناسان باشد نه در یک دیدار عمومی یک شخصیت محترم.در فضایی هیجانی وبا سوت وکف زدن حضار. چون کارهای احساساتی وبدون تفکرحتما پشیمانی بارمی آوردبه خصوص اگر بی ریشه باشد وپشت اش مسایل دیگری باشدکه عوام خبرندارند.


چرا با قاطعیت می گویید حتما پشیمانی می آورد؟


چون به حدکافی سابقه دارد.نمونه اش نام استان «کرمانشاه» که بعد از انقلاب برخی کاسه های داغ تر از آتش وبی سواد به دلیل وجود نام «شاه» در ترکیب این کلمه آن راعوض کردند وشد «باختران». در حالی که اصلا کرمانشاه ربطی به حکومت پهلوی نداشت وبسیار قدیمی تر از این حرف هابود وکلمه کرمانشاه ریشه ای زبان شناسی در زبان ونژادکردی دارد. در تمام طول جنگ هم می گفتند «باختران »وگفتن نام کرمانشاه نوعی ضدیت با فرهنگ انقلاب محسوب می کردند درحالی که مردم راضی نبودند ولی می ترسیدند ودر نهایت هم جرات پیدا کردند وعلنا مخالفت کردند وپس از شاید10سال دوباره شد کرمانشاه.حالا حکایت گاوبندی ماست.

خب سوال را عوض می کنم.فکر نمی کنید که جدایی گاوبندی ازهرمزگان وتشکیل استان فارس جنوبی به توسعه این منطقه کمک کند؟

بله نام تاریخی اش گاوبندی است.البته این که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد را نمی دانم وپیش گویی ورمالی هم بلد نیستم (هرچند که این روزها حسابی مطرح بازارشان گرم است).ولی اگر اتصال به فارس باعث توسعه می شد خب همین حالا باید مناطق جنوبی فارس مانند لار ومهروخنج ولامرد واوز وگراش وگله دارو...توسعه می یافتند.تمام سرریز نیروهای جوان منطقه لارستان در سال های دور ونزدیک به سمت هرمزگان بوده چون بازارکار مناسبی در این منطقه نبوده ونیست وسر زدن به بازار های قشم وبندرعباس به خوبی حرف من را تایید می کند اگرفارس توان جذب این نیروها را داشت هیچ گاه این افراد به صورت مهاجر به هرمزگان نمی آمدند.البته با دوپینگ سیاسی واز بین بردن حقوق دیگران به خصوص حق مردم گاوبندی هرمزگان تا مدتی شاید بتوانند کاری بکنند اما کاری ماندگار نخواهد بود

از بین بردن حق مردم گاوبندی یعنی چه؟

ببینید همه این حرف های تشکیل استان فارس جنوبی از زمان وزارت آقای موسوی لاری در دولت اصلاحات شکل گرفت که برخی از نیروهای منطقه لامرد ومهر در وزارت کشور فعال شدندالبته خود اقای موسوی لاری اصلیتی مهری دارند.در همین دوره وزارت موسوی لاری بر وزارت کشور،« لامرد» شد شهرستان وبلافاصله «مهر» هم که جز کوچکی از لامرد ودر حد یک دهستان بودقرارشد که بشود شهرستان! که لازمه اش یا جمعیت بود یا وسعت یا اهمیت اقتصادی که مهر هیچ کدام را نداشت لذاچسبیدند به توسعه واهمیت اقتصادی چون وسعت وجمعیت را یک شبه وبا رانت نمی شد افزایش داد لذاطرح یک پایشگاه «نفت» در مهر اجرایی شد ونفت وگازی که باید در نزدیک ترین فاصله به دریا ودر گاوبندی پالایش می شد با فاصله دور وصرف هزینه زیاد از بیت المال در مهر احداث گردید ومهر شد شهرستان!! با این اوضاع مردم گاوبندی باید خیلی ساده باور باشند که فکر کنند که در استان فارس جنوبی به توسعه ای فوق العاده خواهند رسید مردم...گاوبندی در چنین ترکیبی به اقلیت تبدیل خواهندشد یادتان باشد که مهر با 6000نفر جمعیت شد شهرستان ولی گله دار با سه برابر جمعیت ول معطل است وزیر مجموعه مهر است.!
بنا بر این اگر کسی هم در گاوبندی باشد که فکر می کندبا پیوستن به استان فارس جنوبی این منطقه به جایی می رسد به سرنوشت گله دار نگاهی بیندازد
البته اختلافات قومی در جنوب فارس بر خلاف هرمزگان بسیار بالا وخشونت آمیز هم هست نمونه اش دوسال قبل بود که برسر شهرستان شدن «گراش» چه آشوبی در لارستان راه افتاد وکار به آتش زدن اماکن عمومی وتخریب هم رسید وبا دخالت نیروهای ویژه امنیتی این غایله فروکش کردهنوزاین منطقه استان نشده چنین تضادی رخ داده بعدش را خودتان قیاس کنید.

وحرف آخر؟

من فکر می کنم که همه ما با همه مدارا وآرامشی که داریم باید خط قرمزی هم برای حیثیت وآبروی خود داشته باشیم الان خط قرمز حیثیت وهویت مارا شکسته اند وعذرخواهی هم نمی کنند.فعلا بودن ما زیر سوال رفته است وقت متحدشدن است هرکس به هرنحوی که می تواند باید به میدان بیاید یکی با روزنامه اش یکی با سایت اش یکی با نطق اش در مجلس یکی با وبلاگ اش یکی با قلم اش ودیگری با درم اش ویا قدم اش و... حرکت های مدنی هزار ویک راه دارد. شاید فردا خیلی دیر شود.

سلام آفرین
تیتر اول صدف در مورخ ۹/۵/۹۰ نیز به این مسئله مهم اشاره واضحی کرده است . // کاظم گلخنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد