برگزاری اولین یادمان ابراهیم منصفی در سال 90 (با شورمندی چند جوان علاقهمند) در پنجشنبه گذشته که امیدوارم حتما دومین وسومین هم داشته باشد و کسی برای یاد کرد از او و امثال او در تقویمها به دنبال سالمرگ و زادروز نباشد با این حال چنین حرکتهای مردمنهادی، اگرچه کاری ارزشمند و شایسته تقدیر است اما این مساله از مسوولیت نهادهای رسمی متولی فرهنگ و هنرچیزی کم نمیکند.
نه از این رو که منصفیها و کرمیها باید مصادرهی چنین سازمانها و نهادهایی شوند که وظیفهی خود را هم نمیشناسند، بل از اینرو که این سازمانها خواسته یا ناخواسته تمام راهها را برای هرگونه گرامیداشتی در انحصار خود دارند و برپایی مجلس ترحیم مردگان نیز باید با هماهنگی صورت گیرد!.
بگذریم...
در آن شب رامی «اهمیت منصفی بودن» نام مقالهای از من بود. سخنی که البته بسیار سریع و کوتاهتر ازاصلاش ارائه شد و احترام به وقت و ذائقه دیگران اجازه نداد آن را کامل به پایان برسانم و احتمالا در فرصتی دیگر آن را مکتوب خواهم کرد.
اما یکی از ناگفتههایم در آن مبحث اشاره به یک نامه رسمی در سال 83 از جانب مدیرکل وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای دکتر «محمود رئوفی» به شهردار وقت بندرعباس آقای «منصور آرامی» بود که در آن خواسته شده است:
«با توجه به شخصیت تاثیرگزار فرهنگی «منصفی» یکی از خیابانها یا مراکز عمومی تازه تاسیس شهر، به نام وی و چندشخصیت دیگر فرهنگساز استان نامگزاری شود»
نامهای که پس از 7سال و ساخته شدن چند خیابان و مرکز فرهنگی و رفتن و آمدن چند شهردار (آرامی، شریفی، سلطانزاده) و چند مدیرکل فرهنگ و ارشاد (رئوفی، بهداد، امیرزاده) گویا هنوز وصول نشده است!
همهی ما نظام اداری مملکت را خوب میشناسیم و میدانیم که در آن چه بسیار نامهها که گم میشوند و بسیارتر البته آدمیانی که گم میشوند!
به جر امثال حسن کرمی و رامی که حافظهی مشترک قومی ما هستند.
یادشان گرامی
***
و سپاس از زحمات همهی برگزارکنندگان به خصوص آقایان: مجید جمشیدی و مجید سرنیزاده و مرتضای صفا
نامه سرگشاده 21 چهره فرهنگی اجتماعی استان هرمزگان به سردار سرلشکر رشید
از مردم هرمزگان هم عذرخواهی کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر گرامی؛
سردار سرلشکر جناب آقای غلامعلی رشید
با عرض سلام و تحیّت
بیش از دو هفته از سخنان جناب عالی در همایش نیروی دریایی راهبردی میگذرد. سخنانی همراه با پیشنهاداتی که از آن بوی تحقیر یک قوم و تمسخر مردم یک استان میآمد. حرفهایی که متاسفانه لحن بیان آن فراتر از بیان یک نظر و به نوعی حاتمبخشی ملوکانه و تیولداری قجری شبیه بود و ما هرمزگانیها را به یاد دورانی انداخت که شاهان قاجار به فرمانی «جزایر» را به فلان امیر عرب جواسم و«بنادر» را به فلان شیخ مسقطی هبه میکردند و زخم این رفتار تا هنوز بر تن ایران عزیز مانده است و زمینه سوءاستفاده دشمنان را در خلیج فارس پدید آورده است.
امید میرفت که حضرت عالی پس از اطلاع از بازتاب سخنانتان درحوزه بحثبرانگیز تقسیمات کشوری، به جبران مافات برخاسته یا از اساس این پیشنهادتان را تکذیب میکردید و یا با جوانمردی و ایثار برای حفظ وحدت و امنیت مناطق مرزی، از مردم شریف هرمزگان (که البته به قول شما نه تنها ضعیف، که بسیار ضعیفاند) عذرخواهی میکردید.
اما امید دلسوزان و علاقمندان جنابعالی به وقوع نپیوست و با کمال تعجب مشاهده گردید که با وجود توصیه های مقام معظم رهبری در سفر به هرمزگان به حفظ وحدت و سخنان محترمانه نمایندگان استان در مجلس، دانشگاهیان، وبلاگنویسان، اصحاب رسانه و مطبوعات و اهالی فرهنگ و هنر هرمزگان، جناب عالی از مردم بوشهر - که در سخنانتان کمترین نامی از آنها نبرده بودید - عذرخواهی کردید و هرمزگانیها را فراموش کردید.
هر چند که در دوران هشت سال دفاع مقدس که فرزندان هرمزگان گروه گروه به جبهه اعزام میشدند و با کفن خونین به همین مناطق محروم برمیگشتند سخن از استان بسیار ضعیف هرمزگان نبود.
لذا مطالب زیر خدمتتان عرضه میگردد امید که بخوانید و تامل فرمایید.
جناب سردار سرلشکر جناب آقای غلامعلی رشید!
ضمن حرمت نهادن بر اطلاعات و تجربیات نظامی شما و خدماتتان در دوران دفاع مقدس، از نوع و لحن سخنانتان درباره تجزیه هرمزگان مشخص است که لازم است حضرت عالی بیشتر جامعهشناسی و فرهنگ و تاریخ را مطالعه فرمایید تا ناگاه اینگونه جاسک را به کرمان و گاوبندی را به فارس (بدون کمترین همخونی و همخوانی فرهنگی و نژادی و مذهبی) به هم نمیدوختید و خواهان اتصال خراسان به دریا نمیشدید!!. و برای مردم این دیار نیز که برادران وخواهران شما هستند حق انتخاب و حق زندگی و حق رای قائل میشدید و یک فرهنگ مشترک قومی را بریده و مثله نمیکردید.
جناب سردار!
تمدن ایرانی در طول سرگذشت چند هزار سالهی خود، همیشه چون قالی ایرانی، گلستانی از نژادها و قومها و زبانها و گویشها و مذاهب و ... مختلف بوده که در سایه افتخار به ایران، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت خود را در قالب مام میهن سامان دادهاند.
در یک صد سال گذشته اما سیاست غلط حاکمان مرکزنگر، به خصوص از عصر قاجار، مناطق مرزی را غیرخودی و غیرلازم دانسته و با فراموشی و نادیده گرفتن ساکنان این مناطق، فقر و عقبماندگی و عدم توسعه را در این نواحی سببساز گردیدهاند.
کوتاهبینی و محدود کردن ایران بزرگ به حد فاصل تهران تا اصفهان و تبریز تا مشهد، زمینهای شده است که ضمن تمرکز قدرت و تکاثر ثروت در همین مناطق محدود، بسیاری از مردم این سرزمین با وجود حق زیستی چند هزار ساله، غریبه محسوب گردند و حتی از افتخار شهروند درجه 2 این کشور نیز محروم باشند.
لذا این خیل فراموششدگان راه نجات و تغییر و توسعه را در نیروی گریز از مرکز و نگاه به خارج از مرزها و اغیار ببینند که حاصل این وضعیت چیزی جز ناامنی و عصیان و شورش و تجزیهطلبی نبوده است.
شما با فتنههای معروف تجزیهطلبی پیش از انقلاب در شمالغربی و غرب و جنوبغربی کشورمان احتمالا آشنا هستید و میدانید که برای رفع آنها چه خون دلها خورده شد.
در پس از انقلاب نیز همین مسایل زمینهساز سوءاستفاده دشمنان گردید و تجزیه طلبان در مناطق مرزیمان در کردستان و آذربایجان و خوزستان و بلوچستان و ترکمن صحرا و ... چه آتشها که در چهار سوی مرزهای وطن بر پا نکردند.
با این حال با کمال افتخار تنها منطقه مرزی در کشور که با وجود فراهم بودن زمینه سو استفاده دشمنان در طول یک صد سال اخیر نه تنها آشوبهای قومی تجزیهطلبانه در آن دیده نشده بلکه همواره مردماناش به ایرانی بودن خود افتخار کرده و خواهان حفظ وحدت ملی بودهاند، همین هرمزگانی است که از قضا شما طرح تقسیم آن را مطرح کردید و هر شهرستاناش را چون گوشت قربانی به این استان و آن استان هدیه میکنید.
جناب سردار سرلشکر!
بر اساس سخنانتان، به یقین شما با هرمزگان فقط در چارچوب نقشههای نظامی آشنا هستید وگرنه میدانستید که هرمزگان خطهای است مبارک که در طول تاریخ بلنداش، شیعه و سنی و فارس و بلوچ و عرب بهطور بیسابقهای به هم پیوند قومیتی خوردهاند و فرهنگی از همدلی و همزیستی را به وجود آوردهاند که نمونهاش در هیچ کجای ایران به این محکمی وجود ندارد.
این هیچ کجای ایران را نه با حب وطن، که بر اساس واقعیتهای تلخ مناطق دیگر میگوییم و اگر باور ندارید کافی است که در همین چهار سال گذشته به پشت سر نگاه کنید و صدای آتش و آشوب قومی و مذهبی را در سراوان و تبریز و زاهدان و اهواز و چابهار و سنندج و لار و گراش رصد کنید تا شکرگزار شکوه مردمان وطنپرست هرمزگان باشید.
از مسوولان بنیاد شهید بپرسید تا بدانید که مثلا جزیره هرموز ما بیشترین شهید نسبت به جمعیت خود را در راه ایران داده است. شما که گفتهاید در بوشهر به خانه رییسعلی دلواری رفتهاید و شجاعت او را ستودهاید کاش یک بار به خانه بانوی «فاطمه نیک» هم میآمدید؟ بانوی سلحشوری که 7 تن از محارماش را هدیه اسلام عزیز و ایران سرفراز نموده است؟ آیا این خانه بوی فرشتگان نمیدهد؟ آیا هیچ از سرانجام این شیرزن هرمزگانی سراغ گرفتهاید که خود نیز به میدان جهاد رفت و با احرام خونین بازگشت؟
این فداکاری و این ایثار را در کجای ایران سراغ دارید؟ آیا باز هم این مردم را بسیار ضعیف میخوانید؟
در مورد دغدغههای نظامیتان مبنی بر سیادت بر دریاها نیز عرایضی خدمتتان ارایه میگردد.
اگر تاریخ مناطق مرزی را نه به عنوان حاشیه که به عنوان متن مطالعه نمایید میبینید که اسلام در جنوبشرقی آسیا نه با شمشیر غازیان محمود غزنوی که با منش و اخلاق دریانوردان رواج یافته که از همین بندرهای کنگ و لنگه و جاسک و لافت و کوهستک و هرموز و کیش و... عازم آن دیار بودهاند و هنوز واژگان هرمزگانی و پارسی و حتی آداب و رسوم این دیار در آن سامان به جاست و در عظمت قدرت دریایی آن زمان هرمزگان کافی است که به قول سعدی در باب سوم گلستان مراجعه نمایید که شهادت میدهند در قرن هفتم قمری بازرگانان هرمزگانی از کیش گوگرد پارسی به چین میبردند و کاسهی چینی به روم و دیبای رومی به هند و پولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس.
چیزی که تجارت امروز کیش آن را به خواب هم نمیبیند و جای خود را به تجارت قاچاق داده است که البته سر رشته آن در جای دیگری در مرکز کشور است.
در بعد نظامیگری که حیطهی وظیفه و مسوولیت شماست نیز شما را به مطالعه تاریخ حاکمیت ملوک هرموز (از قرن هفتم تا دهم) ارجاع میدهیم که گسترهی حاکمیت ایرانیان را نه تا بحرین و مسقط که تا «زنگبار» در شرق آفریقا کشاندند و نامه آخرین حاکم ایرانی آن به خط و زبان پارسی در دستان ماست و این عظمت تا امروز برای ما و شما شکوهمند و غرور آفرین است.
اما این را نمیتوان پنهان کرد که حاکمیت قوم ایرانی که توسط امیران هرموز بر تمامی خلیج فارس و دریای عمان تا اقیانوس هند اعمال میشد از چشم حاکمان مرکزنشین ایران بیارج و ارزش تلقی شد و پاسداران تنگه هرموز و خلیج فارس را خودی ندانستند و مردم هرمزگان را در مقابل سلاحهای گرم استعمارگران پرتغالی تنها نهادند و با سقوط هرموز زمینه حضور استعمار را باز نمود هر چند که حکومت صفوی پس از یک صدسال با اخراج پرتغالیها تا حدودی جبران مافات کرد اما تا امروز شکوه و عظمت هرموز قدیم زنده نشده و سببساز تحقیر مردم هرمزگان را فراهم کرده است.
جناب سردار سرلشکر!
نظامیان در طول تاریخ، پاسداران وحدت ملی و مخالفان سرسخت تجزیهطلبی و برانگیختن تعصبات قومی و نژادی و پاره پاره کردن اتحاد ملی بودهاند.
شما با سخنانتان اولین سرداری هستید که احتمالا ناخواسته سخنان تان زمینه اختلاف وجدایی بین اقوام را فراهم آروده است امری که یقینا خودتان نیز به آن راضی نیستید وآن را نمی پسندید چراکه با زبان تحقیر مردم یک استان ، زمینهساز دلخوری و اختلاف شده و کاری را که میشد با یک عذرخواهی ساده تمام کرد گسترش دادهاید.
لذا با توجه به منش تان در عذرخواهی کردن از مردم بوشهر تقاضامندیم به جبران مافات سخنانی که گفته اید با جوانمردی از مردم هرمزگان نیز عذرخواهی نموده و با ایثار و فداکاریتان نشان دهید که از تبار سردارانی هم چون امام قلیخان و چمران و باکری و همت و موسی درویشی هرمزی هستید.
با آرزوی سربلندی ایران اسلامی و وحدت پایدار این ملت بزرگ
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
مرداد1390شمسی/ رمضان1432قمری
محمد ذاکری
نویسنده و روزنامه نگار
رضا دبیرینژاد
محقق و پژوهشگر
احمد کارگران
طراح و نقاش
سعید آرمات
شاعر
حسن بردال
طراح گرافیک و عکاس
عبدالحسین رضوانی
عکاس
رخشنده پاسلار
شاعر
ابوذر نوروزی نژاد
رییس انجمن هنرهای تجسمی استان
مجید سرنی زاده
کارگردان تئاتر و جوان برگزیده استان
مجید جمشیدی
بازیگر تئاتر و عکاس
خلیل درخورد
روزنامه نگار و سردبیر ندای هرمزگان
سیدعلی علوی
روزنامه نگار و مدیرمسوول ارمغان بندر
علی اصغر شعبانی
طراح گرافیک
مسعود منصوری
معمار
مهرداد امیرزاده
فیلمساز
یداله شهرجو
شاعر
عدنان انصاری
شاعر
ناصر منتظری
خواننده و آهنگساز
احسان رضایی
فیلمساز
رعنا روحانی
شاعر
ابراهیم خواجه
پزشک و وبلاگ نویس