دلم شاخهی شاتوتی
که باد
خوناش را به در و دیوار پاشیده است...
*شعری کوتاه از غلامرضا بروسان که برنده ی اولین دوره ی کتاب سال خبرنگار شد
شعری کوتاه از شاعری که برنده اولین دوره کتاب شعر سال خبرنگاران شدشعری کوتاه از شاعری که برنده اولین دوره کتاب شعر سال خبرنگاران شدشعری کوتاه از شاعری که برنده اولین دوره کتاب شعر شعری کوتاه از شاعری که برنده اولین دوره کتاب شعر سال خبرنگاران شدسال خبرنگاران شد
بگو چه کار کنیم
با اشکی که بند می آید؟
.
.
باز یه شعری دیگه که اشکم رو در آورد... این انتخابهای تو خیلی جانسوز هست گاهی
بگذار کسی نداند که چگونه من به جای
نوازش شدن ،
بوسیده شدن ،
گزیده شده ام ...
"شاملو"
سری که پیش فلک خم نمی نمودم حال
بر آستان تو بنهاده ام چه باید کرد
به قول مهدی سهیلی :
نمیدانم چه باید کرد؟
بمانم یا که بگریزم؟
واقعا روزهای تلخیه ، نمی دونم بیشتر از اینم می شه یا نه!!!
سلام
یه نگاه کلی بهش انداختم خوب بود خسته نباشین
رحمت ومغفرت وآرامش ابدی خداوند گوارای همه پاکان وآزادگان
که مردگان این فصل /عاشق ترین زندگان بودند