ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی

باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم

وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم

 

هفت اختر بی آب را کین خاکیانرا می خورند

هم آب بر آتش زنم هم بادهاشان بشکنم

 

از شاه بی آغاز من پران شدم چون باز من

تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشکنم

 

ز آغاز عهدی کرده ام کین جان فدای" شه "کنم

بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم

 

امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم

تا گردن گردنکشان در پیش سلطان بشکنم

 

 من نشکنم جز جور را یا ظالم بد غور را

چون اصل های بیخشان از راه پنهان بشکنم

 

 

گشتم مقیم بزم اوچون لطف دیدم عزم او

گشتم حقیر راه او تا ساق شیطان بشکنم

 

چون در کف سلطان شدم یک حبه بودم کان شدم

گر در ترازویم نهی می دان که میزان بشکنم

 

 

گر پاسبان گوید که هی ...بر وی بریزم جام می

دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم

 

چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم

گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم

 

نی نی منم سر خوان تو سر خیل مهمانان تو

جامی دو بر مهمان کنم تا شرم مهمان بشکنم

 

ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی

گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم

نظرات 1 + ارسال نظر

بسیار زیبا....این شعر را روزبه نعمت الهی خواننده پاپ ایرانی با ریتم بندرعباسی خوانده در لینک پایین می توانید بشنوید...
http://snd.tebyan.net/1388/03/Baz%20Amadam55055.mp3

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد